محفل خاطرات عشقی و شکست عشقی

░▒▓ اسیر ایمان و وفای عشق ▓▒░

برای ثبت نام بلو بانک 

کارت عابر بسیار زیبا و شیک بلو بانک  در رنگ بندی زیبا و شیک 

دوستان برای ثبت نام غیر حضوری برای دریافت کارت بلو  نیاز به یک کد معرف است که این کد معرف :« OKCK6Q» است که می توانی برای سرعت بخشیدن به شرایط ثبت نام از این کد استفاده کنید

 

+نوشته شده در پنج شنبه 29 خرداد 1456برچسب:بلو بانک,بلو,بلو کارت,کارت بلو بلو کارت سامان,کد معرف بلو بانک,معرف بلو ,ساعت16:40توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 

تعمیر و سرویس دستگاه هیدروفیشیال در ضمینه زیبای وترمیم سازی پوست در زاهدان 

جهت هماهنگی با ما باشماره زیر تماس حاصل فرمایید

09044753966    سعدی

+نوشته شده در پنج شنبه 13 آذر 1399برچسب:تعمیر,تعمیرات,هیدروفیشیال,پوست,زیبایی,زاهدان,سرویس,زابل,قطعات,تامین قطعه,یدکی,,ساعت20:24توسط ۩ dj محمد ۩ | |

تعمیر اکسیژن ساز خانگی مدل یوول ساخت آمریکا 

تعمیر اکسیژن ساز مدل یوول  آمریکایی 

 

تعمیر اکسیژن ساز خانگی مدل سوشیا ساخت ایران

تعمیر اکسیژن ساز مدل سوشیا ایرانی 

 

 

تعمیرات و سرویس انواع اکسیژن ساز خانگی در زاهدان

تعمیر و سرویس اکسیژن ساز آمریکایی وچینی

تعمیر و سرویس اکسیژن ساز ایرانی

تعمیرات و تامین کننده قطعات انواع کمپرسور اکسیژن ساز خانگی

تعمیرات و تامین کننده قطعات انواع شیر برقی اکسیژن ساز خانگی

شارژ و تامین کننده زئولیت مصرفی اکسیژن ساز خانگی

جهت هماهنگی و ارتباط با ما شماره زیر تماس حاصل فرمایید

0904753966    سعدی

 

 

 https://www.instagram.com/p/CUogX_gIwrw/?utm_medium=copy_link

 

برای خبرهای روز واتفاقات در استان سیستان و بلوچستان پیج تازه ها سیستان و بلوچستان دنبال کنید  

 

اینجا کلیک کنید 

 

 

تعمیر انواع فشار سنج بازویی و مچی

انواع مدل ها

امرون.بی بران.سیتی زن.بیورر

Omron b.bruon .beurer .Active .Alp k2

جهت هماهنگی باشماره زیر تماس حاصل فرمایید.

09044753966  سعدی

سایت همسریابی شیدایی

p>  

Click

 

توجه                                    توجه

 

 

دوستان عزیز طبق پیشنهادات وانتقادات شما کانال رسمی وبلاک در تلگرام افتتاح شد دوستانی که می خوان عضو این کانل باشن به ادرس زیر و طبق شرایط از آنها ثبت نام می گردد و لینک گروه کپ ولینک کانال وبلاک برای آنها ارسال می گردد.

1. متن پیم جهت ثبت نام: هرکی شکست عشقی خورده وارد بشه

2.نام ونام خانوادگی

جهت مشاهده خاطرات عشقی خود ودیگران به لینک ذیل مراجعه نماییداینجا کلیک کنید

جهت ثبت نام وبرای دریافت لینک کانال تلگرامی مااینجا کلیک کنید 

  آدرس اینستاگرام

https://www.instagram.com/djamp.mohammad65 

+نوشته شده در جمعه 25 دی 1397برچسب:بنر تلگرامی وبلاگ,ساعت21:25توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 

سایت همسریابی شیدایی

دانلود آهنگ زیبای خواب آلود از سینا سرلک

 

دانلود و پخش آهنگ زیبای خواب آلود از سینا سرلک

دانلود آهنگ جديد

 

سایت همسریابی شیدایی

دانلود آهنگ پیانیست از رضا یزدانی

 
دانلود و پخش آهنگ پیانیست از رضا یزدانی
 

دانلود آهنگ جديد

سایت همسریابی شیدایی

دانلود آهنگ تو که میخندی از شهاب رمضان

 
دانلود و پخش آهنگ تو که میخندی از شهاب رمضان

دانلود آهنگ جديد

 

سایت همسریابی شیدایی 

دانلود آهنگ عشق محضه از سیاوش قمصری

 
دانلود و پخش آهنگ عشق محضه از سیاوش قمصری
 

دانلود آهنگ جديد

سایت همسریابی شیدایی

دانلود آهنگ داغون از مجید خراطها 

 
دانلود و پخش آهنگ داغون از مجید خراطها
 

دانلود آهنگ جديد

سایت همسریابی شیدایی

ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 28 بهمن 1396برچسب:آهنگ ,جدید ,دانلود,ساعت6:26توسط ۩ dj محمد ۩ | |

سایت همسریابی شیدایی

+نوشته شده در پنج شنبه 15 بهمن 1396برچسب:,ساعت17:4توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 گیاه یا بوته صبر این تصویر گلی به نام گل صبر هستیش که تو مناطق کوهستانی هر ۷سال یک بار رشد و گل می دهد

+نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1399برچسب:صبر,گل,درخت,گیاه ,ساعت13:44توسط ۩ dj محمد ۩ | |

dj محمد مدیر وبلاگ

سلام ودرود خداوند بی همتا

عزیزان کاربر وبلاگ توجه داشته باشید که به زودی خاطرات عشقی شما دوستان عزیز به صورت رمان عشقی تهیه شده ودر وبلاگ گذاشته می شود فقط برای آسان کردن این موضوع برای کسانی که تازه می خواهند عضو جدید ویا در حالی کخ خاطرات خود را نوشته به نکات ذیل توجه کنید.

1- مطلب نوشته شده رادر قسمت نظرات خصوصی وبلاگ ثبت یا تایپ نمایید.

2- با نام کامل (اگر مایل بودید فامیلی)

3- به هیچ عنوان در محیط مجازی اینترنت و وبلاگ حرف توحین آمیز و شماره تلفن خود را نداده.

ممنون مدیر وبلاگ

+نوشته شده در سه شنبه 26 دی 1398برچسب:,ساعت13:32توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 

میترا  

2 مرداد 1391 18:33
 
سلام میخام داستان خودمو بگم فقط سرزنشم نکنید.حدود9ماه پیش باپسری آشناشدم که برخلاف طبیعت بی احساسم خیلی زود بهش علاقه مندشدم.
اون پسری بسیارمغرور ومثل خودم بی احساس وخونسرد بود.من میخاستم اون فرد بی تفاوت رو به خودم جذب کنم
ولی افسوس که راه رو اشتباه رفتم.
کارم به جایی رسید که هر کاری ازم میخاست بخاطر ترس ازدست دادنش انجام میدادم.
فکرمیکردم بااینکارابهم علاقه مندمیشه.چشامو روهمه چیزبسته بودم حرفایی میزد که اعتقاداتمو یادم رفت متاسفانه باهام رابطه جنسی برقرار کرد.بعدازون بودکه وابستگیم بیشترشدولی اون حتی تواون شرایط هم احساسی به من نشون نمیداد همون لحظه پشیمون شدم ولی دیگه دیر شده بود 9ماه گذشت چندین بارخواستم ازین شرایط کثیف ازاد بشم ولی هربار دوباره به سراغم میومد نمیذاشت فراموش کنم باحرفاش فریبم میداد منم که هرروز علاقم بهش بیشتر میشد ساده گول میخوردم هرچندمیدونستم منوفقط بخاطر نیازای جنسیش میخاد ولی نمیخاستم این موضوع رو قبول کنم.هیچوقت قول ازدواج نمیداد حرفای عاشقانه نمیزد حتی دریغ از یک نگاه محبت آمیز. تا اینکه چندوقت پیش ازطریق عکسی که توی کامپیوترش بود (روتختش توبغل یکی دیگه خوابیده بود) فهمیدم با دختر دیگه ای هم رابطه داره.وقتی ازش پرسیدم اون کیه؟جوابی که شنیدم داغونم کرد.
بعدازکلی جروبحث پاسخ داد "3ساله باهاشم و میخام باهاش ازدواج کنم وهیچوقتم باهاش رابطه جنسی نداشتم"
دنیا رو سرم خراب شد تازه فهمیدم که من فقط دوست متفرقه اش بودم .درپاسخ به سوالای پی درپی من که باگریه ازش میپرسیدمفقط میگفت "اشتباه کردم" "خودت میخاستی اینطور بشه" ""اشتباه کردی به حرفم گوش دادی"....من رابطمو باهاش قطع کردم ولی زندگیم تبدیل به جهنم شدازون دختر بی احساس وخونسرد تبدیل شدم به یه ادم شکست خورده و افسرده.دوباره اومد سراغم نتونستم قیدشو بزنم همه بدی هاشو یادم رفت الان ده ماهه باهاشم بازم میرم پیشش هنوزم منو بخاطر سکس میخاد هنوزم اون دختر توزندگیشه ولی نمیدونم چطوری باید از زندگیم بیرونش کنم.من دوسش دارم اونم پسر خوبیه فقط ایرادش اینه که منو نمیخاد.
شمابهم بگید چیکارکنم

 

 

farzad

1 مرداد 1391 7:18
 
خیال نکن نباشی... بدون تو میمیرم...!
«شکست عاطفی» یکی از دردآورترین اتفاقاتی است که ممکن است برای هر کسی رخ دهد اما مسلما آخر دنیا نیست.یکدفعه از این‌رو به آن‌رو می‌شود. اگر تا دیروز لب به سیگار نمی‌زد، حالا پاکت پشت پاکت دود می‌کند؛ اگر تا دیروز شاد بودن و سرزندگی‌اش توی تمام دانشکده سر زبان‌ها بود، امروز دیگر یا آن‌قدر خودش را توی اتاق حبس کرده است که دیگر کسی توی محوطه دانشکده نمی‌بیندش یا اینکه اسطوره غمگینی و آشفتگی می‌شود.
بعضی وقت‌ها هم یکدفعه آدم منطقی‌ای می‌شود؛ کسی که همه چیزش نهایت دیوانگی است؛ خندیدنش، حرف زدنش، پوشیدن‌اش و حتی رابطه برقرار کردنش. برای این آدم فرضی فقط یک اتفاق افتاده است؛ او «نه» شنیده است.آنهایی که به ادبیات عاشقانه ایران علاقه دارند، احتمالا می‌گویند خیلی نامردی است که شکست عشقی را بیاوریم و با خط‌کش علم روان‌شناسی اندازه‌اش را بگیریم و برایش نسخه بپیچیم.
آنها عاشق قصه زندگی شهریارند. آنها عاشق «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا»هایی هستند که شهریار بعد از شکست عشقی‌اش گفت. آنها دیوانه «لیلا دوباره قسمت ابن‌ سلام شد»های حسین منزوی‌اند.آنها می‌دانند شکست‌های عشقی می‌تواند «واسوخت»های محشری به‌وجود بیاورد که وحشی بافقی ورد زبانش بود. آنها مشتری پر و پا قرص «عشق من شد سبب خوبی و ‌رعنایی او / داد رسـوایی من شهرت زیبایی او» هستند. آنها دلشان نمی‌آید لذت گوش دادن به «خیال نکن نباشی» عصار را با توصیه‌های روان‌شناس‌ها عوض کنند.
به آنها حق می‌دهم. این هم یکی از راه‌های کنار آمدن با شکست عشقی است؛ پناه بردن به شعر. اما کاش این پناه بردن به شعر، فقط به شکل شعر خواندن و آه کشیدن نباشد. کاش شعرگفتن با شکوه را به‌عنوان راه‌حل ادبی شکست عشقی انتخاب کنید.
آیا شکست عاطفی مهم است؟برای خیلی‌ها فرقی نمی‌کند که یک «نه» جانانه یا یک «نه» محترمانه بشنوند. نفس «نه» شنیدن برای‌ازدواج،یعنی یکی از مهم‌ترین درخواست‌هایی که آدم می‌تواند در زندگی‌اش از کسی داشته باشد، واکنش‌هایی را برمی‌انگیزد.آدم وقتی که از گیج و ویجی انکار کردن شکست و خشمگین شدن از طرف راحت شد، عمیق‌ترین فکری که آرام آرام به‌ذهنش می‌آید، این است: «چرا من؟». این جمله عمیق 2 کلمه‌ای تا پیدا نشدن جواب، دست از سر هیچ‌کس برنمی‌دارد. همین جمله است که می‌تواند یک نفر را به خودکشی وا دارد و یک نفر دیگر را شاعر کند.در واقع متهم اصلی و پنهان شکست عشقی کسی است که شکست‌ خورده، نه کسی که نه گفته است. بعد از اینکه هی سرکوفت زدیم که «مگر او چه چیزی از من سر دارد؟»، به این می‌رسیم که «من چه چیزی کم دارم که او به من نه گفته است». به‌هم می‌ریزیم؛ بدجوری به‌هم می‌ریزیم. با کمال بی‌رحمی باید بگویم که «آدم خوب»‌ها بیشتر به‌هم می‌ریزند؛ آنها که زندگی ساده‌تری داشته‌اند و کمتر حق‌خوری کرده‌اند، حس می‌کنند که سهمشان از زندگی به‌شان داده نشده است.خیلی‌ها ممکن است از این رو به آن رو شوند. آدم خوب‌ها ممکن است بیفتند توی کارهایی که تا به حال فکر کردن به آنها هم اذیتشان می‌کرده است؛ یعنی ممکن است شروع کنند به دوستی به قصد خیانت؛ یعنی فرضشان این است که طرفشان که وابسته شد، می‌زنند زیر همه چیز و دلشان خنک می‌شود که توانسته‌اند انتقام جانانه‌ای از جنس مخالف بگیرند.
خیلی‌ها ممکن است ظاهربین‌تر شوند. آنها حس می‌کنند ظاهرشان مشکلی داشته که جواب رد شنیده‌اند. آنها شروع می‌کنند به اصلاحات(!) سطحی فکر می‌کنند که دیگر عمرا کسی به آنها« نه» بگوید. اما همه این کارها جواب سؤال اول نیست: «چرا من؟ چرا من باید شکست عشقی بخورم؟».اگر دنبال راه‌حل‌های شکست عاطفی بگردید، اسم یک بابای آمریکایی را زیاد می‌شنوید؛ الی فینکل یک استادیار روان‌شناسی دانشگاه نورث وسترن آمریکاست که برداشته در تحقیق 6ماهه‌ای چند پرسشنامه روی دانش‌آموزان دختر و پسر آمریکایی انجام داده است.
او به این نتیجه رسیده که کسانی که وسط رابطه عاشقانه فکر می‌کردند شکست عشقی، مرگبار است وقتی از طرفشان جدا شده‌اند، دیده‌اند که خیلی هم از این خبر‌ها نیست؛ یعنی عوارض شکست عشقی توی ذهن خیلی از عشاق غلو شده بود ولی اگر کمی بیشتر به تحقیق مجازی‌تان ادامه دهید، متوجه می‌شوید که شکست عشقی یکی از 23عامل اصلی خودکشی در ایران است.
آخرین نمونه عینی‌اش توی یکی از دانشگاه‌های کرج- همین سال گذشته- اتفاق افتاد؛ یعنی اینکه ممکن است حرف فینکل کمی تا قسمتی درست باشد و آدم در کل در جو عاشقیت کوچک‌ترین جدایی برایش غیرقابل تحمل باشد اما در ایران از این خبر‌ها نیست.در ایران شکل شکست عشقی، جور دیگری است؛ یعنی معمولا جوان ایرانی با یک «نه» فوری روبه‌رو می‌شود؛ یعنی اینکه کار به علاقه دوطرفه و بعد جدایی نمی‌کشد؛ یعنی او چیز دوطرفه‌ای به دست نمی‌آورد تا از دستش بدهد؛ به همین خاطر شکست عشقی از نوع ایرانی خیلی پررنگ‌تر است. وقتی یک نفر بدون آشنایی 2نفره به تمامیت تو بگوید «نه»، معلوم است که قضیه سهمگین‌تر می‌شود؛ ضمن اینکه افسانه‌هایی که در مورد عشق با شیر مادر وارد گوشت و خون ما شده است، به شکست عشقی یک لایه‌های اسطوره‌ای اضافه کرده است.چرا واکنش‌ها متفاوت است؟
اینجاست که پای روانکاو‌ها به‌میان کشیده می‌شود. چرا بعضی‌ها بی‌خیالانه به زندگی‌شان ادامه می‌دهند و بعضی‌ها تا پای مرگ هم جلو می‌روند؟ درست است که شما همین چند ماه یا فوقش چند سال پیش عاشق شده‌اید اما ذهنیتی که از عاطفه، محبت و دلبستگی دارید، سال‌ها قبل توی کله نازنین‌تان شکل گرفته است؛ یعنی از اولین باری که مادرتان شما را در آغوش گرفت. کسانی که مادرشان را از دست داده‌اند، شکست‌های عشقی وحشتناک‌تری را تجربه می‌کنند. نه! فقط منظورم از دست دادن فیزیکی نیست.کسانی که به هر دلیلی، داشتن رابطه عاطفی و مادرانه با مادر خود را از دست می‌دهند، همیشه به دنبال یک مادر جایگزین می‌گردند. تصور کنید که دومین مادرتان هم به شما بی‌رحمی کند. معلوم است که شما این دنیا را جای وحشتناکی خواهید دید؛ جایی که به‌وجود آمده تا شما چیزهایی را از دست بدهید؛ البته این قضیه برای خانم‌ها علاوه بر مادر، در مورد پدر هم صادق است.بعضی‌ها هم هستند که دقیقا برعکس این قضیه‌اند. آنها در خانواده‌ای بزرگ شده‌اند که هم از نظر عاطفی و هم از نظرهای دیگر، بیش از حد وابسته بار آمده‌اند. کسانی که در این خانواده‌ها بزرگ شده‌اند هم، خیلی سخت می‌توانند یک «نه» بشنوند. کسانی که توی عمرشان فقط «بله» عاطفی شنیده‌اند.خلاصه اینکه ممکن است خودتان فکر کنید که طرفتان یک آدم دیگر از یک خانواده دیگر و با یک طرز

Ebi

12 آذر 1394 22:07
 
سلام...
اگه کسی مانع خوشبختیت میشه بندازش دور
صبور باش هر چیز به موقعش میاد سراغت به انده فکر کن ببین میتونی کنار همچین ادمی زندگی کنی ولی ادما مثه آفتاب پرست هعی رنگ عوض میکنن بهترینا میشن بد تریناش
بجز پدرو مادرت به کسی اعماد نکن شاد باش عاشق باش...
1-صداق و راست گویی

2-مسئولیت پذیری احساس مسئولیت در مقابل یک دیگر

3- عهد یا وفا داری زن شوهر نصبت به هم

4-متقابل بودن خدمات و محبت زوجین

5-عشق مرد بالابود عشق مرد نسبت به عشق زن
تو جونی ادم خودشو سر حرفای الکی یه عمر بدبخت میکنه حسرت میکشه صبور باش
مهم ترین چیز تو زندگی هدفه یادت نره با آرزویه بهترینا برای شما

alibekas110

12 آذر 1394 22:07
 

سلام من علیم والا نمیدونم از کجا شروع کنم خیلی دلم از این دنیا پره و از ادماشم همینطور ولی نمی دونم باید از کجا شروع کنم ولی از ی جای باید شروع کردش.

من توی تهران به دنیا امدم تا شیش سالگی تهران بودم زندگی خیلی عالی داشتیم.تا این که کارخونه صاب کار بابام برشکسته شد بعد ما از تهران بلند شدیم رفتیم شهر مادری از اون موقع 17 سال گذشته بگذریم که چی گذشتو چه بلاهای سر ما امد از اون موقع تشنه عشق و محبت بودم ولی کسی نبود با هرکسی که دوست میشدم من همش روی صداقت و پاکی میرفتم جلو ولی همه یا بهم خیانت میکردن یا فکر میکرد نقشه ای چیزی دارم ولی نداشتم من دنبال ی محبتو عشقو توجه میگشتم ولی کسی حاضر نبود با ما باشه چرا نمیدونم خدا میدونه من که میگم شاید نه پول نه زندگی  نه قیافه درس حصابی ندارم دوسمون نداره اخ ی جورای باید خودمونو گول بزنیم .ولی ما ی دل پاکو صاف داشتیم.

هر کس نظری داشت لطفا به این ادرس نظرشو بگه:

بهم میگفت تکیه گاه

12 آذر 1394 22:07
 

تازه ی روز گذشته بقیه روزارو چیکارکنم؟؟؟؟؟ :"(

داستان من فرق داره... عاشق هم بودیم واسه هم میمردیم. همیشه بهم میگفت بیشتر ازمن تو این رابطه عاشقه... بهم میگفت آقا توخوشگلی حق نداری پاتو ازخونه بذاری بیرون اگ دخترای دگ بیان جلو دلتو ببرن من چیکارکنم. واسه همین اگ حتی یک ساعتم پیدام نمیشد زنگ میزد دعوام میکرد یا ی موقعیت فراهم میکرد برم پیشش ک نازمو بکشه یوقت مهر دختر دگ ای نشینه ب دلم :"(

منم وابستش بودما واسش هرکاری بگی کردم تا ازته قلبش حس کنه تکیه گاهشم.. حس کنه ک خوشبخته.

یادمه ی شب زنگ زد بی مقدمه های های گریه کرد... بهش گفتم خب چرا؟چیشده عشقم؟ گفت بوی عطرم خورده بهش هوای من زده ب سرش. ازم همون شب قول گرفت تنهاش نذارم. ازم قول گرفت سریع بریم سره خونه زندگیمون مثلا. ازم قول گرفت خیانت نکنم.

ی شب طبق معمول دوستت دارمو بوس شب بخیرو گفتیمو خوابیدیم اما فرداش دگ پیداش نشدو گوشیشو گذاشته بود روحالتی ک من زنگ بزنم بگه اشغاله

تو دوهفته هرچی بگی واسش پیام فرستادم

انقد خودمو کوچیک کردم... انقد گفتم کجایی... انقد گفتم دارم داغون میشم ک وقتی دوهفته نبودنش تموم شد زنگ زد گفت میخواد ازدواج کنه و بهم گفت مگ خوشبختیشو نمیخوام پس دست از سرش بردارم :"(

 (باورکنین اشکام همینجوری داره میاد)

گفت منو نمیخواد دگ

گفت دگ حسی بهم نداره و سرده

گفت عید میخواد عقدکنه و بره سرخونه زندگیش

منم فقط قول گرفتم ک خوشبخت بشه و تموم :"(

ینی انقد دلش هرزه بود ک تا یکی اومد منو بهش فروخت؟؟؟؟؟ پس اونهمه دوستت دارما اونهمه عاشقتما اونهمه اقامون گفتنا اونهمه عزیزدلم گفتنا همش کشک بود؟؟؟؟؟؟؟

نمیتونم قبول کنم قراره بغلش مال یکی دگ بشه

نمیتونم قبول کنم قراره قربون صدقه یکی دگ بره

نمیتونم قبول کنم خیلی چیزارو

خیلیه خیلی

کاش بیغیرت بودم

دارم له میشم

واسم سواله خب چجوری ی شبه دلش اومد بامن اینکارو کنه؟؟؟؟؟؟

من چی کم داشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ایشالله زندگیه مشترکش ی شبه بهم بریزه شوهرش ولش کنه بهش خیانت کنه خوردش کنه تنهاش بذاره و هزارتا بلا سرش بیاد تابفهمه حاله منو...

19سالمه

2سال باهم بودیم

تو این ی روزی ک همچی تموم شده هرچی بگی کشیدمو خوردم تا اروم بشم ولی نشد... هزاربار ب سرم زده خودکشی کنم

اسمش منا بود

منا مرسی

درسا

12 آذر 1394 22:07
 
دختری دیوونه ام عاشق یکی شدم 5سال خواستمش از درسام عقب موندم معدلم کم شد شب و روزم اون بود اخرش باهاش دوست شدم کاش نمیشدم تو7ماه 4بار خانت دیدم چون دوسش داشتم همش یه شانس دیگه بهش دادم اخرش فهمیدم داره با دوستم بهم خیانت میکنه دیوونه شدم از اون روز دیگه دور دوستی خط کشیدم خونه نشین شدم تو مهمونی های خانواده ای نمیرم چون باهاش فامیلم کجا میرم میبینمش بخاطر اون که مامانم فهمید باهاش دوستم دیگه بهم اعتماد نداره.به هر سختس فراموشش کردم ولی الان باز گیر داده باهام دوس شو بازم اومد تو زندگیم دست بردار نیست نظر بدین چیکار کنم

saeed 

17 مهر 1391 2:15
 
سلام امید وارم خوب باشین من سعیدم 18 ساله از استان فارس دانشجو رشته کامپیوتر.........................................
مننم مثل همه میخواستم داستان عاشقی خودمو بگم...
داستان من از روزی شروع میشه که دوستم شماره یه دختری رو بهم داد و گفت میخوای باهاش دوست بشو
بعداز چند مدتی من بهش زنگ زدم و بالاخره با چه قد اسرار باش دوس شدم اسمش محدثه بود
اولین روزی بود که میخواستم اورا ببینم با دوستش که اسمش سعیده بود اومده بود سر قرار.
خب بعد که رفتن خونه من انگار یه طوری شده بودم نگاهام عجیب بود
خلاصه بار دوم که از محدثه خواستم بیاد سرقرار باز هم سعیده باهاش اومد خلاصه رک بتون بگم سعیده خانوم دوست محدثه با همه وجود رفت تو دلم انگار اورو که میدیدم آروم میشدم.
به محدثه چیزی نگفتم چون واقعا ناراحت میشد ونبایدم میگفتم تا که یک روز دیدم محدثه گوشیش دم دیقه اشغاله هرچه میگفتم کیه میگفت دوستمهٰ نمیدونم خلاصه یه جوری ردش میکرد گفتم باشه منم باور کردم...
یه روز توخونه بودم دیدم که یه دختری زنگ زد به گوشیم هرچه گفتم شما گفت اشتباه گرفتم ..دباره زنگ زد برنداشتم.بازم زنگ زد برداشتم گفتم شما؟گفت والا حقیقتش از صداتون خوشم اومده میخوام باتون دوس بشم بخدا گفتم من یه دوست دارم نمیخوام بش خیانت کنم هی گفت میخوام دوس بشم که من دیگه قطع کردم..اس داد که تروخدا
گفتم شعور نداری وقتی میگم نه ول کنی؟گفت ازت خوشم میاد آخه ..
دیگه خاموش کردم گوشیمو
بعداز چند روز دیدم دباره پیام داد آقا سعید من سعیده هسم ولی واقعا خوشبحال محدثه که چنین دوستی داره چون خیانت بش نمیکنی خلاصه این بحث تموم شد که یه روز سعیده بهم زنگ زد گفت سعید بجان مادرم به فاطمه زهرا اصلا نمیخوام رابطه تو و محدثه رو خزاب کنم فقط میخوام بت بگم که اون داره گولت میزنه دوست دیگه ای داره و خلاصه همینا...
منم سیم کارتمو خاموش میکنم که فک نکنی واسه اینکه به من زنگ بزنی اینو میگم نه به امام زمان چون بچه خوبی هستی بخدا از نصیحت خواهرانه بت گفتم.
بعد سیمکارتشو خاموش کرد من به محدثه نگفتم بعداز مدتی دیدم بیشتر گوشیش اشغاله دیگه برام ثابت شد به کل که یه دوست دیگه هم داره
خدا خدام بود که سعیده گوشیشو روشن کنه تا ازش تشکر کنم..
خب من از محدثه جداشدم و بعداز مدتی اتفاقی زنگیدم گوشی سعیده گوشیش
روم نشد صحبت کنم بخدا اس دادم تشکر از این که به من گفتی محدثه فلانو اینا...
گفت نمیدونم چم شد که دوست خودمو ترجیح دادم ضایش بکنم تا تو گول نخوری بخدا که از همون اولم معلوم بود سعیده واقعا واقعا دختره پاک و نماز خون و حرفاشم خدایی میزنه...
خب خدافظی کردم باشو بعداز چند هفته دلم آروم نش داس دادم خلاصه بعداز کلی حرف ته حرفم این بود که ازت خیلی خوشم میاد یعنی یه جورایی دوست دارم.
کمکم باسعیده دوس شدم حقیقت اولش یه ذره فقط دوسش داشتم بعد از چند ماهی خدایی از ته قلب دوسش داشتم و عاشقش شدم ...
بهش نگفته بودم که تورو دوست دارم تا که یه روز بش گفتم اونم گفت بخدا ازکارات حرف زدنات همه چیت خوشم میاد نمیخوام مث محدثه دروغ بگم منم تورو دوست دارم و روم نمیشد به هیچ عنوان بت بگم تا اینکه خودت گفتی...
نیمیدونین این قد عاشقش بودم که ما زمانی به هم اس نمیدادیم که میخواسیم ناهار یاشام بخوریم یا نماز بخونیم همین وگرنه همیشه همیشه درحال ارتباط هیچ زمان هم گوشیش اشغال نبودو بدون تاخیر جواب اسامو میداد واسمون عادت شده بود اس دادن بقران دوری همدیگه رو نمیتونسیم تحمل کنیم واسه هم گریه میکردیم میمردیم.تااااااااا اینکه گذشت و سعیده نمیدونم چش شد بخدا یه ذره از چشماش افتادم نمیدونم چیکار کردم ولی فک کنم بخاطر این بود که چند وقتی بود دم دیقه دعوامون میشد بخدا اعصابم خورده
الانم هرچی سیم کارت داشته شکونده دختر خالم باش دوس نیس ولی میشناستش کاملا همونم بم گفت دختره پاکو خوبیه و منم از کاراش فهمیدم.خب میگفتم الان چند وقته که بهم گفته بود فقط خودم بهت زنگ میزنم زنگ میزد هر روز بعداز ظهرا که خونشون همه خواب بودم چون بم گفته بود بابا و مامان بهم کم اعتماد شدن واسه همینم رابطمونو کمی قطع کرد و چند روز پیشم زنگ زد من تو پارک آزادی شیراز بودم پارک شلوغ بود سرو صدا زیاد میومد بم گفت کجایی گگفتم فلان جا گفت آها مزاحم نمیشم خدافظ هرچه گفتم چرا گفت هیچی همینطری گفت نه بابا منتظر زنگت بودم خوشحالم کردی بقران گفت گفتم خدافظ مزاحم نمیشم.منم اعصابم خورد شد قطع کردم گوشیو بعد اس داد چرا قطع کردی و....
گفت خدافظ اصلا آخرین باری بود که صدامو شنیدی
خداشاهده این قد اعصابمو خورد کرده من خیلی دوسش دارم نه میتونم ددوریشو تحمل کنم نه اعصابخوردیشو خیلی دلم گرفته نمیدونم چیکار کنم شامو ناهارم شده فکر خداااااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااا...

ممنون از سایت خوبتون که آدم حرف دلشو میزنه

پرگل 

11 آذر 1394 19:39
 
سلام راستش من خيلي دلم گرفته الان كه دارم اين حرفاروميزنم اشك توچشمام جمع شده هيچ چيزي هم ارومم نميكنه من فقط2بارشكست خوردم خيلي هم سخت گذشت من17سالمه ولي طرزفكرم بيشترازسنمه بعداز2بارشكستم تصميم داشتم باكسي دوست نشم تااين كه يه پسره24ساله اومدسراغم راستش ماباهم فاميليم وبهترازهمه ميشناختمش وبعدچندوقت باهم دوست شديم پسرخوبي بودگذشتش خوب بودوفقط با1نفر2ماه دوست بودنمازخونوصادق ومهربون وقدبلنوخوش چهره وكارمندوباشخصيت .راستش همه چيزداشت خوب پيش ميرفتوقضييه جدي شدوهميشه ازاين حرف ميزدكه از2سال پيش دوسم داشته بخاطراينكه باكسه ديگه بودم نيومده سراغم ومن وخيلي دوست داره وحتي قسم خيلييييييييييي زيادي خورده بودكه بهم خيانتنكنه تااخرش باهام باشه وقسم خورده بودهرگزبجزمن باهيچكس ازدواج نكنه وكلي زنگ ميزدحتي يه باربه شوخي داشتم باهاش بهم ميزدم كه بدجورشك بهش واردشدووقتي بهش گفتم شوخي كردم ناراحت شدازم گفت ديگه ازاين شوخيانكن خلاصه كلي باهم خوب بوديم ازدوستيمون خيلي وقته ميگذره وداداشش وخانوادش منو خيلي دوست دارن همه ازمن راضي بودن راستش قيافم قشنگودلنشينه وخيلي مهربونوسادم نمازخونوباعبادتو درس خونو باعبادتي ام توخانواده فرهنگي بزرگ شدمو اون خودش كارمنددولتي هستش وماشين ابي206 داره و....ولي امشب گفت ازمن بدش ميادوبرم پي كارم ولي بازم باهم تلفني حرف ميزنيم خيلي سردباهام برخوردميكنه وزيرقسماش زدولي من باورم نميشه اخه فاميله نزديكيم خيلي باهم خوب بوديم ولي حالاچه فايده دوباره گذشتم تكرارشدو3خيانت خسته شدم طاقت اين ضربروندارم اااااااااااي خداااااااااااتوبهم پشت نكن من فقط تورودارم.ممنون كه خوندي.التماس دعا

afsane 

3 مهر 1391 1:11
 
سلام بچه هامن هم شکست بدی خوردم یروز رفته بودم سیم کارت بگیرم پسره موبایل فروشه شمارموبرداشت وباهاش دوستشدم باهم بودیم من خیلی عاشقش شده بودم تااین که یروزمیره خونه ازخستگی خوابش میبره وشیش هی اس میادومن بش اس میدادم هرچی اس داده بودم بش همشومادرش خونده بودومادره بهم زنگیدوهرچی فش بودبهم دادازاون جاشدکه بی خبرسیم کارتوشکوندموگفتم برودنباله زندگیت ان ولی خیلی دوستش داشتم هیف که دیگه همونمیبینیم

نرگس 

30 شهريور 1391 16:47
 
من یه خواهر داغ دیده از دزفولم داغ دیدن خیلی سخته شهامت میخواد ادم بتونه تحمل کنه اونم 2تا دوستمم تصادف کرد و چهلم داداشم فوت کرد خیلی احساس تنهایی میکنم دوست دارم بگم خدایا چی میشد بجای دوستم Aliمنو میبردی بعد علی میگم کاش بهم خیانت میکرد اما میدونستم زندس و نفس میکشه..........

سپیده

26 شهريور 1391 11:42
 
سلام منم میخوام داستان شکست عشقیمو براتون بگم 4 سال پیش بود من خیلی تنها بودم اخه تک فرزندم و پدر و مادرم بیشتر وقت ها سرکار هستن ی روز وب گردی میکردم ک وارد ی چت روم شدم ب ی اسم جالب برخوردم ب نامzxc حتی نمیدونستم دختر یا پسر از اسمش خوشم اومد بهش pm دادم اسمت چیه چند سالته و خلاصه از این حرفا بهم گفت اسمم حسام 23 سالمه تهرانیم پسر بانمکی بود 5 ماه باهش چت میکردم تا بالاخره شمارشو گرفتم اول مثل ی داداش بزرگتر برام بود هروقت مشکلی داشتم هروقت شاد بودم هروقت خبر تازه ای میشنیدم تلفنو برمیداشتمو سریع ب حسام میزنگیدم اولا هفته ای ی بار زنگ میزدم بعد شد 2 روز ی بار بعد شد هر روز و روزی5-6 ساعت حرف زدن تا اینکه بابام فهمید و کامپیوترمو جمع کرد تلفنو باخودش میبرد نمیذاشت بیرون برم و من داشتم دیونه میشدم بابام زنگ زد بهش و ازش قول گرفت ک دیگه بهم زنگ نزنه بعد ی ماه ی گوشی پیدا کردمو بلافاصله شماره حسامو گرفتم تا گوشیو برداشت التماسش کردم ازم جدا نشه اون بهم گفت منتظرت میمونم منتظرم بمون گفت تو دیگه جای خواهرم نیستی بلکه نامزدمی ی حلقه هم برام فرستاد منی ک دیگه حسام همه چیزم بود نفسم به نفسش وابسته بود منی ک تنها تکیه گاه و سنگ صبور و رفیق خوشی و دردام حسام بود روزارو توو تقویم خط میزدم تا بهم برسیم در و دیوار اتاقم صفحه کامپیوترم توو کیف پولم پر شده بود از عکساش همه جا اونو میدیدم حتی ناخوداگاه بعضی وقتا بابامو حسام صدا میزدم پایه های عشقمون محکم بود حتی با مامانش حرف زدمو اون گفت تو همسر اینده ی پسرمی تا اینکه پارسال بهم گفت میخواد با دخترخالش ازدواج کنه میگفت نگار از بچگی عاشقش بود دو بار ب خاطر حسام خودکشی کرده بهم گفت منو ببخش مجبورم حلالم کن واز اون روز گوشیشو واسه همیشه خاموش کرد اولش تا ی هفته بیمارستان بستری بودم ماه ها گریه کردم افسردگی گرفتم تا الان هم قرص ارام بخش میخورم ی بارم خودکشی کردم اما زنده موندم شب و روزم با یاد حسام میگذره هروقت شماره 0912 رو گوشیم میفته فکر میکنم اونه هرشب با یاد اون میخوابم خوابشو میبینم و با غم نبودنش چشمامو به اجبار باز میکنم الان ی ماهی میشه ب زور خانوادم ازدواج کردم و دیگه بدتر از این نمیشه چون دارم عذاب میکشم نمیتونم وجود ی غریبه رو ب جای حسامم کنار خودم تحمل کنم نمیتونم اتش نفرتمو نسبت ب این غریبه مهار کنم نمیخوام اینده ای ک منو حسام با هم ساخته بودیمو با ی غریبه تقسیم کنم نمیخوام زنده باشم و مرگ تدریجیمو ببینم برام دعا کنید

نازیلا  

23 شهريور 1391 15:23
 
سلام به همه دوستای خوبم میخوام داستان عاشقیموبراتون تعریف کنم من حدودا3سال باحسام دوس بودم اون موقع سال اول دبیرستان بودم یه روزبادوستم رفتیم خریدکه اونجاباحسام اشناشدم ماه اول باهم زیادکاری نداشتیم یعنی چن روزی یه باربهم زنگ میزدولی به مرورزمان باهم خیلی صمیمی شدیم وخیلی بهم وابسته شده بودیم 2سال ازدوستیمون گذشت ومن یه روزتصمیم گرفتم بهش بگم که تشنجیم وبهش گفتم فردای اون روزبهم زنگ زدگفت نمیخوادگناه کنه ازاین که بامنه عذاب وجدان داره وازاین حرفابهم گفت میخوام باهات بهم بزنم اشک توچشام جمع شدگفتم باشه هرچی توبگی خیلی دلم شکسته بودمیدونستم که بخاطرتشنجمه باهاش خدافظی کردم بدازیک هفته بهم زنگ زدوباخنده گفت سلام جواب سلامشودادم خیلی بهم برخوردکه بدازاونی که بااونجوری دلم شکوند اینقدخوشحال باشه درحالی که من این همه بخاطرش غصه خوردم تواین یه هفته همش تشنج میگرفتم من وقتی خیلی غصه میخورم تشنج میگرم خواستم تلافی کنم بهش گفتم میخوام ازدواج کنم باورش نمیشدبهش گفتم بهت دروغ نمیگم دوس داری باورکن دوس نداری باورنکن برام مهم نیست خلاصه باورش شدبهم گفت ان شالله خوشبخت بشی وگوشیوقط کردچون مامانش تومدرسه دبیرزبان بودمامانش ازدوستی ماخبرداشت جلوی مامانش تظاهرکردم که نامزددارم خلاصه6ماه باهم قهربودیم اونم کاملاباورش شده بودکه من ازدواج کردم بداز6ماه بهم زنگ زد فهمیده بودکه بهش دروغ گفتم بهم گفت چرابهم دروغ گفتی من بهش گفتم خواستم تلافی کنم گفت خیلی نامردی گفتم به نامردیه تونمیرسم که وقتی فهمیدی تشنجیم باهام بهم زدی گفت نه بخاطراون نبوده ازاین حرفاخلاصه دوباره باهم اشتی کردیم دوباره بدازچن ماه باهام بهم زدگفت همه جا ابروموبردی همه میگن حسام نامرده الکلیه بی ناموسه...گفتم من؟؟؟؟؟گفت شمانه دخترخالت چون دخترخالم ازدوستی مامیدونست میخواست دکم کنه الکی بهانه اوردبهش گفتم نیازی به دورغ نیست بگومیخوام باهات بهم بزنم گفت نه مگه من مرض دارم که دروغ بگم بهش گفتم دیگه حق نداری حتی اسممه منوبیاری خداازت نگذره گوشیوقط کردم سیم کارتمم شکوندم نظرشماکاردرستی کردم؟؟؟؟؟؟

فائزه...

15 شهريور 1391 22:25
 
سلام.دوست دارم این مطلب رو بذاری تو صفحه اصلی.
عشق رو از وقتی کم سن و سال بودم تجربه کردم.عاشق پسر داییم بودم.ولی میدونستم که بهش نمیرسم.چیزی هم نمیتونستم بهش بگم.
فراموش کردنش واسم محال بود. تا اینکه خودمو درگیره یه دوستی با یه پسر کردم.کم کم بهش وابسته شدم.نمیگم عاشقش شدم.ولی اونقد وابسته شدم که عشقمو فراموش کردم.دیگه پسرخاله مو فراموش کردم.
بعد از یه مدت پسره دلمو زد.ولی نمیتونستم ازش جدا بشم.چون تنهایی واسم سخت بود.دوباره رفتم سراغ یه پسره دیگه.تا بتونم دوریه اولی رو تحمل کنم.این دیگه واسم یه عادت شد.
فکرنکنید یه دختره هوس بازم.نه.اصلا.
اونموقع بود که فهمیدم عشق چیزی نیست که با یه ماه و دوماه.با یه سال و دوسال بیات تو قلبت.عشق چیزی نیست که تو اس ام اس و چندبار دیدن به وجود بیادو حقیقی باشه.
عشق ماله بعداز ازدواجه.به خدا اینایی که ما فکر میکنیم فقط وابستگیه.وابستگی.
مشکل ما ،ترس از تنهاییه.
تورو خدا گوله این عشقایه تو خالی رو نخورید.
فقط دعا میکنم که همه تون ازدواجای موفقی داشته باشیدو بهترین همسرای دنیا سهمتون بشه

مهسا

13 شهريور 1391 21:54
 
سلام به همه من تازه این وبو دیدم واقعا قشنگ بود دوست داشتم کمی ار رندگی خودم بگم شایذ یکم احساس سبکی کنم من یه دختر19ساله ام تا حالا از نزدیک با هیچ پسری ارتباط دوستی نداشتم شاید بگید عقب افتاده امو...اما تنها دوستی من تو نت بود با یه نفر همسن خودم سه سال باهم بودیم سالهای اول همش تحقیر بودو بهم میگفت تو هرجایی هرچند من از تهمتهاش نگذشتم بگذریم سال دوم فهمیدم با خیلیا دوست بوده وخودش بهم گفت عاشق دختر فامیلشون که اونم اخرش ازدواج کردو....طی این چند سال خیلی از خودم براش مایه گذاشتم گرچه هرگز از نزدیک همو ندیدیم بهم میگفت عکس سرباز ازخودت بده و..منم که میدونستم حرفاش دروغ قبول نمیکردم باهام بهم زد نه یبار هزار بار همشم این من بودم که میرفتم دنبالش و..اون باهزار منت برمیگشت اما یه هفته نشده دوباره کاراشو شروع میکرد خلاصه تا باراخرکه اومد سراغم کلی معذرت خواست گفت منو باورکرده و..منم قبول کردم باز باهم باشیم اما فهمیدم به یه دختر دیگه اس داده بوده وچون اون قبولش نکرده اومده سراغ من بهش گفتم همه حرفات دروغه و...اخرشب زنگ زد گفت تونیازای منو برطرف نمیکنیو من نمیخوامت دلم خیلی شکست امیدوارم بفهمه من دوستش داشتم واقعا اما از زندگیش رفتم بیرون فقط ازش یه دلشکستگی واسم موند

باران  

8 شهريور 1391 15:36
 
سلام .منم یه عاشق شکست خورده ام که نه راه پیش داره نه راه پس.یه نفر رو خیلی دوس داشتم اما جوابم کرد ویکی دیگه اومد خواستگاریم که 12سال ازم بزرگ بودچون خونوادم تایید کردن منم که چیزی برام مهم نبود گفتم بله بعد عقد عشقم به من زنگ زد با گریه گفتم ازدواج کردم مهم برام تو بودی که گفتی نمیشه دیگه هیچ فرقی برام نمیکنه که کی باشه فقط به خاطر پدرومادر از خود گذشتگی کردم ودیگه نمی تونم باهات حرف بزنم چون نمی تونم عهدم رو بشکنم.بعد که افسرده شدم همسرم پرسید که چرا گوشه گیرم براش از عشقم تعریف کردم من رو برد شهرش اما نذاشت ببینمش یواش یواش به همسرم دل بستم اما اون هنوزم یادمه هنوزم صداش تو سرم می پیچه.تازه داشت محبتم با همسرم بالا می گرفت که خانواده اش حسادت کردن به خصوص مادرش که ای کاش باهام مثل یه مادر شوهر رفتار می کرد اما عین هوو باهام رفتار می کنه شوهر هم نداره.از بد شانسی رشته ام حقوق هستش وکیلم خیلی پرونده هارو می بینم که از بی حیا بودن مادر شروع میشه .نمیذاره همسرم نسبت به من احساس مسولیت بکنه با پسرش عین شوهر رفتار می کنه حالا هم که شوهرم رو دوس دارم به طلاق فکر می کنم می ترسم تا اولین شکستم جبران نشده که نمیشه دومی رو هم بخورم من وکیل عاجز موندم برام دعا کنیدکه مادر ش رو بشناسه وحق وباطل رو بدونه

هلنا

25 مرداد 1391 15:15
 
عزیزم عشقم چند سال پیش تو محلمون بوده و میخواست باهام دوست بشه ومن به دلایلی دوست نشدم 3سال خواست باهام دوستی کنه و من باهاش دوست نشدم
تا اینکه متوجه شدم با 1دوست شده من 1سال تحمل کردم ولی دیدم با اون دختر تموم نمیکنه 1روز بهش زنگ زدم گفتم دوسش دارم اونم گفت منم دوست دارم ولی این دختر بهم وابسته شده نمیتونم فعلا باهاش تموم کنم
منم چند ماه باهاش دوستی کردم اونم فقط تلفنی
خانوادش عاشق من بودن مامان عشقم فرزاد همش بهم میگفت تو عروس منی و...
ولی دیدم فرزاد با اون دختر تموم نکرد دیگه طاقت نیوردم باهاش بهم زدم
الان 6سال میگذره و من 3سال ندیدمش
واقعا از ته دلم عاشقشم
چند ماه پیش با اون دختر تموم کرد و1هفته پیش فهمیدم اون دختر ازدواج کرده
به نظرم فرزاد فکر میکنه فراموشش کردم

parinaz 

24 مرداد 1391 23:13
 
in khatere ba baghie fargh dare man oon o shekast dadam avayel behesh adat dashtam 5 mah bood har rooz baham miraftim biroon ma bad az har bar khodahafezi hamdigaro miboosidim o bad az3 man ba ham s e x dashtim oon rooz kheili khoob bood .oon moghe a har 1sanie behesh s midadam oon ham j midad vali alan oon s mide miad bad az kelass donbalam man foshesh midam tahghiresh mikonam ke bere ama nemire opay man vastade hata alan 1bf dige daram raft ba bf man dava o koli bekhatere man kotak khord 1 bar enghad azash khaste boodam ke be bf am goftam bf man 1alame kotakesh zad dar hadi ke az dahanesh khoon oomad o bf man majbooresh kard jolo hame doostash bege goh khordam taze ba hamoon dahan khooni manam behesh 1 lagad zadam o ba bf man radftam faghat dasht gerye mikard alan ke daram minevisam 48 ta s dade.kheyli hall mide in ke 1 nafar didoonat bashe o to faghat tahghresh koni

رها

22 مرداد 1391 1:15
 
تقریباآخرای اسفندبودازطریق موبایل باهم آشناشدیم من اوایل بهش محل نمیزاشتم آخه سرم تودرسومشقم بودبه هیچ عنوان هرکاری کردم ول کنم نبودگوشیموتایه مدت خاموش کردم بازم بی فایده بوده میگفت هرچی بهش محل نمیزارم بدترمیادسمتم بقول خودش عاشقترتایه مدت همینجوری گذشت اونم بقول خودش عاشقترعکسشوفرستادراستش اول خوشم نیومدولی به اخلاقش که نگاکردم دیدم ای دل غافل ظاهرکیلوچنده دارم دیونش میشم گفتم بهش واسه اثبات عشقش بایدبایکی ازدایی صحبت کنم اونوقت داییش خودش اومده بهم پیشنهاددوستی میدادبعداین قضیه باهاش بهم زدم اونم هزارقسم به امام قران خدامیخوردحواسش نبوده حرف داییشونشنیده پشت گوشی گریه میکردخفن میگفت عاشقمه میخوادباهام ازدواج کنه حتی باوجوداینکه یه بارم ندیدتم میگفت قیافه واسم مهم نیست من عاشق اخلاقتوپاکیت شدم حتی گوشیشودادمدیرحلقشون البته من ازش خواستم واقعاخیلی قشنگ حرف میزدراهنمایی میکردمن هرچی میکنم باورم نمیشه چطورمیشه ندیده عاشق بود بچهاکمکم کنیدمن واقعادوسش دارم عاشقش شدم یعنی بایدباورش کنم هرچی میکنم نمیتونم بهش اعتمادکنم راستش بخوایدتاحالاازاینجورارتباطاندا شتم نمیخام اشتباه کنم کمکم کنید

راحیل7764

15 مرداد 1391 18:45
 
خواهشا کمکم کنین
من 17 سالمه تا6ماه پیش باهیچکس دوست نبودم خیلی م پیشنهاد داشتم
به خاطر دوستم به bfش زنگیدم که یه چیزیو از طرف دوستم بهش بگم بعد مدتی دوس پسره که اسمش رضا بود بهم زنگید خیلی رو مخم کار کرد بالاخره باهاش دوس شدم بعد 5ماه کهحتی قول ازم گرفت که به پاش وایسم نمیدونم چیشد که گفت تموم میخوام راحت باشم رضا همه چیز زندگیشو برام گفت حتی دوس دختراش و حرفاش بدجور بهش علاقهمند شدم خیلی پسر خوبی بود فقط نمیدونم چرا اینجوری کرد الانم یه ماهی هس که از هم جداشدیم ولی بخدااااااااااااااااااااااااا تنها عشقمه خودشم میدونه فقط بعضی اوقات میزنگه من ج نمیدم بعدش میگم چیکار داشتی میگه هیچ اشتب شد اون قسم خورد که منو دوس داره منم هعنوز دوسش دارم ولی گقت دیگه نمیخوام میخوام راحت باشم توروخدا کمکم کنین بدجور دوسش دارم کل کارم شده گریه کردن بخدا یه ثانیه از ذهنم نمیره
بگین چیکار کنم

farzad

14 مرداد 1391 8:30
 

1-1-بود و حیوانات وحشتناکی در آن غوطه می‌خوردند، و گرداب‌های عظیمی که دروغگویان را می‌بلعید و شیطان‌های مخوفی که دروغگویان را نوکِ چنگال‌ها زده توی این دریای سوزان فرو می‌بردند و در می‌‌آوردند و گوشت‌های آن‌ها را مثل کباب به دندان می‌کشیدند و هزار چیز دیگر که خدا می‌داند چطور توانست به آن سرعت از خودش بسازد و تحویل بدهد! اما آسیابان دومی هم کم از آسیابان اولی نبود.چون که او گفت:«و حالا دوستان، خوابِ مرا گوش بدهید؛ من هم خواب دیدم که دوتا فرشته دست‌هایم را گرفته‌اند و در آسمان پرواز می‌کنند. کمی که پریدند به من گفتند که زیر پایم را نگاه کنم، و وقتی نگاه کردم، دیدم که؛ به! به! به! چه باغی! چه صفایی! چه دنیایی! گفتم: «ای فرشته‌های آسمانی این‌جا کجاست؟» گفتند: «ای آسیابان پاک‌دل! این‌جا خانه‌ی توست، این‌جا آسایشگاه توست، این‌جا بهشت است و آن عمارت کوچکِ خوشگل که می‌بینی، آن‌جا خانه‌ای است که پنج دختر بهشتی در انتظارِ تو هستند تا به این دنیا بیایی و ثمره‌ی نیکی و نیکوکاری خود را بگیری!»
باری. آسیابان‌ها خواب‌های خود را گفتند و گفتند و گفتند، اما هرچه طول دادند دیدند نه خیر، زغال‌فروش خیال بیدار شدن ندارد. خیال کردند مرده است، اما وقتی که تکانش دادند، دیدند چشم‌هایش را باز کرد.
گفتند: «رفیق، بلند شو، خوابت را تعریف کن ببینیم خوابِ کدام یکیمان بهتر است.»زغال‌فروش گفت: «والله نمی‌دانم خواب کدام یکیمان بهتر است، چون‌که دیشب خواب دیدم دو تا فرشته زیر بغل مرا گرفته‌اند آورده‌اند جایی که مقداری خاکستر گرم جمع شده و معلوم است که زیرش کلوچه‌ای گذاشته‌اند. آن وقت خاکسترها را با بالشان پس زدند و کلوچه‌ی قشنگی درآوردند و دادند به من که همان‌طور خواب‌آلود آن را خوردم. هیچ نمی‌دانم در خواب بود یا در بیداری. حالا خاکسترها را پس کنید ببینم!»آسیابان‌ها پریدند سراغ اجاق، و وقتی که خاکسترها را کنار زدند، دیدند که ای داد و بیداد، جا «تر» است و بچه نیست! و آن وقت، پشتِ دستشان را داغ کردند که دیگر هیچ‌وقت تصمیم نگیرند سرِ کسی را کلاه بگذارند.

1-2 -قصه‌ی دو آسیابان که با یک زغال‌فروش همسفر شدند (قصه‌ی فرانسوی)
هانری پوررا
یکی بود یکی نبود.
یک مردی بود که دکان زغال‌فروشی داشت.
اوضاع و احوال، بهش خیلی سخت می‌گذشت و دست و بالش خیلی تنگ بود و یک روز این زغال‌فروش با خودش نذر کرد که اگر خدا کارش را راست بیاورد، برود توی زیارتگاهی که چندین فرسخ دورتر از محل بود، شمعِ بزرگی روشن کند.
دست بر قضا، زد و کارش از کسادی درآمد. دکانش رونقی گرفت و کسب و کاسبی‌اش همان‌طوری شد که دلش می‌خواست... این بود که یک روزِ زیارتی، صبحِ زود، خوشحال و خندان پا شد و راه افتاد از شهر رفت بیرون که نذرش را انجام بدهد و شمعی را که قول داده بود، توی زیارتگاه روشن کند.
کمی که راه رفت، رسید به دو آسیابان که از قضا آن‌ها می‌رفتند زیارت... آسیابان‌ها از دیدن زغال‌فروش خوشحال شدند و قرار گذاشتن خوراکی‌هایی را که برای راهشان برداشته بودند روی هم بریزند و توی یک جوال بگذارند تا خورد و خوراک هر سه‌شان با هم باشد.و همین کار را هم کردند.اما چون مرد زغال‌فروش چهارستون بدنش محکم‌تر از آسیابان‌ها بود، قرار شد که جوال خوراکی‌ها را هم بیش‌تر از آن‌ها، به دوش بگیرد...خوب دیگر، البته معلوم است، دو تا آسیابان و یک زغال‌فروش که روی هم سه نفر می‌شوند، وقتی قرار باشد راه دور و درازی را پیاده بروند، اشتهایشان زیاد می‌شود و خیلی غذا می‌خورند.راه - دور - است و آدم‌ها دم به دم خسته و گرسنه می‌شوند و در نتیجه، غذا هرچه زیاد باشد، باز دو روز که گذشت تمام می‌شود.باری. برای آن سه تا هم همین‌طور شد؛ هنوز هیچی نشده، کفگیر خورد به تهِ دیگ، و از همه‌ی چیزهایی که آن‌ها با خودشان آورده بودند فقط سه تا مُشت «آرد» باقی ماند و اندازه‌ی سه تا گردو «کره».
آسیابان‌ها که این‌طور دیدند، یواشکی در گوش هم چیزی گفتند و با هم ساخت و پاخت کردند و قرار گذاشتند سرِ زغال‌فروش را کلاه بگذارند و موقع خوردن کلوچه‌ای که البته با این آرد و کره می‌ساختند، هیچ به زغال‌فروش ندهند.
وقتی یواشکی قرار و مدارشان را گذاشتند، یکی از آسیابان‌ها گفت:
«خوب، همشهری‌ها! باید این آرد باقی‌مانده را هم با کره، خمیر کنیم و کلوچه‌ای بپزیم. چاره‌ای نیست، بالاخره خدا بزرگ است.»
دومی، آهی کشید و گفت: «بله، باید کلوچه را درست کنیم. منتها، حیف که زیاد گُنده نخواهد شد، چون که دو سه مشت آرد و به اندازه‌ی دو سه تا گردو کره بیش‌تر نداریم.»
اولی که حرف دومی را شنید، دوباره نطقش باز شد و گفت: «همین‌طور است که تو می‌گویی. این کلوچه‌ی آخری، یک کلوچه‌ی کوچولوی بی‌مصرفی خواهد شد، به طوری که اگر بخواهیم آن را سه قسمت بکنیم و هر کدام یک تکه‌ی آن را برداریم، این تکه‌ها فقط خاصیت‌شان این خواهد بود که اشتهای آدم را بیش‌تر تحریک کنند!»آسیابان اولی، ادامه داد و گفت که:«خوب، پس به عقیده‌ی تو چه کار باید کرد؟»رفیقش گفت: «من و تو که آسیابان هستیم، عقیده‌مان معلوم است، من معتقدم که این زغال‌فروش هم بهتر است عقیده‌ی ما را قبول کند.»زغال‌فروش که خودش را به نفهمی زده بود گفت: «مگر آسیابان‌ها چه عقیده‌ای دارند؟»آسیابان گفت: «والله، من نمی‌دانم که شما زغال‌فروش‌ها، در این‌جور موقع‌ها چه کار می‌کنید، ولی رسم ماها که آسیابان هستیم این است که وقتی غذا کم باشد و سه نفر را سیر نکند، آن را فقط به یک نفر می‌دهیم بخورد که لااقل او سیر بشود و بقیه، از حق خودشان می‌گذرند... رسم خوبی نیست؟»
درست است که آسیابان گفت غذا را می‌دهیم «یک نفر» بخورد، اما حقیقتش این‌که، او و رفیقش تصمیم گرفته بودند کلوچه را تو خودشان قسمت کنند و فقط کلاه را به سرِ زغال‌فروش بگذارند!
وقتی حرف آسیابان اولی تمام شد، آسیابان دومی هم دنبال حرف او را گرفت و گفت:
«بله. بله. حالا که غذای ما سروتهش فقط یک دانه کلوچه می‌شود، بهتر است آن را فقط یک نفر بخورد و دو نفر دیگرمان به خاطر رفاقت و دوستی و همسفری، از حق خودمان چشم‌پوشی می‌کنیم.»
زغال‌فروش‌ که آدم باهوشی بود و تا تهِ قضیه را فهمیده بود، گفت:«عقیده‌ی شما آسیابان‌ها بسیار عقیده‌ی خوبی است. منتها باید بگویید ببینم چطوری تعیین می‌کنید که کلوچه سهم کدام یک از ما سه تاست؟»یکی از آسیابان‌ها گفت:«بله. حق با توست. ولی بدان و آگاه باش که در این مورد، انتخاب آدمی که کلوچه را خواهد خورد به دست ما نیست و به دست خداست!»
زغال‌فروش گفت: «آخر چطور؟»آسیابان گفت: «خیلی ساده است. کلوچه را درست می‌کنیم و می‌گیریم می‌خوابیم. هر کدام از ما سه نفر که خواب بهتری دید، کلوچه مالِ اوست.»باری. بالاخره قرار شد که زغال‌فروش هم رسم آسیابان‌ها را قبول کند. همین که شب شد، زیرِ یک درختِ بزرگی اُتراق کردند.یکی از آسیابان‌ها آب آورد و یکی از آسیابان‌ها خمیر کرد، زغال‌فروش هم سر شاخه‌های خشکی از این‌ور و آن‌ور جمع کرد و آتش زد و وقتی شعله‌ی آتش خوابید، کلوچه را زیر خلواره‌ی گرم گذاشت که یواش یواش برای خودش بپزد.
آن‌وقت، هر کدام از آن‌ها، خودشان را لای بالاپوش‌ها پیچیدند و هر سه تا گرفتند تخت خوابیدند که خواب ببینند و فردا صبح خوابشان را برای همدیگر تعریف کنند تا هر کس خواب بهتری دیده بود، کلوچه را از زیر خلواره درآورد و بخورد.
صبح که شد، آسیابان‌ها از خواب بیدار شدند و وقتی که دیدند زغال‌فروش هنوز خواب است، توی دلشان گفتند: «هوم! از قدیم گفته‌اند هر کس سحرخیز نباشد کامروا نیست! لابد ما که صبح به این زودی بیدار شده‌ایم، دنیا هم به کام ماست!»دست و صورت‌شان را شُستند و سرورویی صفا دادند، آمدند نشستند کنارِ بالینِ زغال‌فروش، و اولی - بدون این‌که صبر کند زغال‌فروش از خواب بیدار شود - گفت: «گوش بدهید دوستان!»خواب من این بود که دوتا فرشته، دست‌های مرا گرفته‌اند و همان‌طور که بال‌زنان مرا به هوا بلند کرده‌اند و دارند سراسر جهنم را به من نشان می‌دهند و من از آن بالا می‌بینم که آدم‌های دروغگو و بدکاره، چطور توی آتش جهنم می‌سوزند و ضجه می‌زنند!»(این خواب را آسیابان اولی - مخصوصاً - از این جهت جعل کرد که رفقایش خیال نکنند آن را از خودش ساخته است، چون که البته فکر می‌کنند کسی که می‌داند عاقبتِ دروغگویی سوختن در آتش جهنم است، چطور ممکن است خودش دروغ بگوید!)آن وقت شروع کرد به شرح آنچه در جهنم دیده است:گودال‌های عظیم پُر از دود و ‌آتش، و دریاهای عظیمی که به جای آب، سُرب مُذاب در آن بود و حیوانات وحشتناکی در آن غوطه می‌خوردند، و گرداب‌های عظیمی که دروغگویان را می‌بلعید و شیطان‌های مخوفی که دروغگویان را نوکِ چنگال‌ها زده توی این دریای سوزان فرو می‌بردند و در می‌‌آوردند و گوشت‌های آن‌ها را مثل کباب به دندا

نگین

12 مرداد 1391 2:36
 
سلام بچها.
من سال اول دبیرستان بودم اسفند ماه بود که از طریق یکی از دوسام با ی پسری به اسم حسین دوس شدم
زمانی که من باهاش دوس شدم تازه اموزشیش تموم شده بود
یعنی 18 ماه باید میرفت سربازی
من 11فروردین بود دیدمش و رابطه ما همینطور ادامه داشت من تو این مدت که سربازی بود حتی به ی پسرم فک نمیکردم
اونم هر ی ماه میومد مرخصی رابطمون ادامه داشت تا اینکه رفت با یکی دیگه دوس شد.
من خیلی گریه میکردم اما کاری نمیتونسم بکنم هرموقع که بهش میزنگیدم فحش میداد
منم دیگه نزنگیدم.تا اینکه ی روز بعد1ماه زنگید که دوست دارم وپشیمونم برگرد
منم ساده برگشتم
رابطه ما سرد شده بود دیگه مثه قبلا نبودیم همینطوری ادامه دادیم تا سوم دبیرستان که اقا سربازیش تموم شد
بعد تصمیم گرفت دامادشه اومد خاستگاری ومامانم نذاشت گفت ی سال دیگه صبرکن
اونم قبول کرد
مادوتا باهام رابطه داشتیم تا اینکه ی روز گوشیشو جواب نداد
زنگیدم به دوستش گفت حسین داماد شده
اون شب دنیا رو سرم خراب شد اینقد گریه کردم که بردنم بیمارستان
خیلی نفرینش کردم بعد از چند ماه که داشتم کم کم فراموشش میکردم زنگید وگفت پشیمونم از ازدواجم منم اینقد خودمو کنترل کردم باهاش بد رفتار کردم دیگم نزنگید
هیچ موقع نمیبخشمش هیچ موقع الانم داره جواب بدیاشو پس میده
همش کارش گیره
دوستش با دوستم دوسته خبرشو بهم میده
الان دو سال رفته اما هنوز فراموشش نکردم همیشم یادش میوفتم نفرینش میکنم

ساجده

7 مرداد 1391 15:00
 
سلام بچه ها حالا مي تونيد به خيال راحت جاي همه ي اونا كه بتهتون خيانت كردن منو فحش بدين!مي خوام اعتراف كنم،من خيلي بدم،نه مي تونم كسي و دوست داشته ياشم نه عاشق شم نه غشق كسي و باور كنم،برا همين با هركي آشنا شدم تا حس كردم عاشق شده بي صدا گداشتم رفتم تاحالا كلي پسر بخاطر رفتنم اشك ريختن نفرينم كردن:-(.اين ديگه عادت شده .از شانس بد يا خوبم خيلي خيلي ادم هاي خوب و شرايط هاي خوبي دورم پيدا مي شه شايد بخاطر اينكه تو عرصب درسي و كاريم خيلي موفقم يا بخاطر اينكه همه مي گن چهره گيرا و مهربوني دارم..
ولي اين ماه رمضان تصميم گرفتم برم از همشون حلاليت بطلبم ولي وقتي 2 نفرشونو با بدبختي پيدا كردم و فهميدم يا رفتنو خيانت كردنم چه بلايي سرشون اومده واقعا پشيمون شدم اوليشو خلاصه مي گم(فهميدم كه بخاطر اينكه قرار بود با هم ازدواج كنيمو بوسيله بورس بريم استراليا ولي با رفتنه من و شوكه روحي انقد داغون شده كه تا 1 مدت خودشو تو خونه حبس كرده و چون داغ بوده گفته بي من نمي خواد بره و بورسشو باطل كرده و زماني به خودش اومده كه هم دل خوانوادشو شكنده هم يورس پريده و زحمت چند سالش :-( ...) حالا يكي از دوست پسرام كه واقعا پاك و ماه هست و چند تا مورد از كاراي منم مي دونه بازم اصرار داره كه بحشبده منو فقط برگردم پيشش و باهاش ازدواج كانم،5 ساله از حرفش پايين نمي اد و منم فكر ميكنم لياقت عشقشو ندارم و بهش حواب رد دادم ولي نمي دونم چه كار كنم با اين كارم بيشتر ازار مي بينه،و اون خيلي پاكه شايد نتونم به كسي انقد اعتماد كنم،خانواده جفت طرق ميدونن و اون انقذ از من خوب گفته كه خانوادشم اصرار دارن دائم التماسم مي كنه با اينكه شرايطشم خوبه و خواهانم زياد داره!احساس خوبي دارم بهش ولي بود و نبودش مثل باقي برام فرقي نداره،عاشقش نيستم،يعني عاشق هيشكي نبستم!!ولي هم سنه منه .چكار كنم؟؟؟؟!!!!!؟مي ترسم باهاش ازدواج كنم ولي باز بهش خيانت كنم!خيانت كه مي گم فقط فقط منظورم همين خيانت روحيه وگرنه خودم آدم متعصب و اهل نماز و روزه و خدام و به جونه خودم غير دست كوچكترين رابطه فيزيكي با كسي نداشتم پسرم،غير هومن كه بارها بوسيده منوكمكم كنيد؟!باهاش خوشبخت مي شم؟!برا هميشه منو بخشيده؟اه ديگرانو چه كنم؟برم حلاليت؟ولي اين كار داغ دلشونو تازه مي كنه و بعضي ها ميگن اگه برگردم مي بخشنم،اين اشتباه من در مورد حدودا 17 تا ادم مرتكب شدمهومن چي؟!يعني امكان داره عاشقش شم؟!

farzad

3 مرداد 1391 6:41
 
من تو بچگي مادرم از دست دادم اون اولين دوست دخترم بود منم اولين دوس پسرش خيلي به هم وابسته بوديم من تو زندگي كسيو نداشتم همه عشقم شده بود باهم با تلفن از يك شب تا 6صبح با هم حرف ميزديم
همسايمون بود هر موقع ميخواستم ميتونستم ببينمش با هم تو يه دانشگاه بوديم كنار هم
حتي خيلي وقتا تنها بودم ميومد پيشم يك هفته ميموند
10سال از دوستيمون گذشت
من ليسانسمو 6ترمه تموم كردم اون 8ترمه شد يكم از هم دور شديم چون دانشگاهمون تا خونه فاصله داشت اما باز اون اخر هفته ها ميومد پيشم
همه چي خوب بود تا من رفتم سربازي از اون روز به بعد من عاشقتر ميشدم اون فارق تر
خيلي برام سخت بود كلا 3ماه سرباز بودم
اما تحمل ميكردم تا نتيجه ارشد اومد قبول شدم خيلي خوشحال بودم كه ديگه سربازيم تا يه مدت كنسل ميشه بيشتر كنارشم روزاي خوشمون تكرار ميشه اما اون با من سرد شده بود
من رفتم يه جاي دور كه فقط ميتونستم بهش اس بدم زنگ بزنم
بازم راضي بودم
تايه روز كه دلم براش تنگ شده بود ساعت 4 بعد از ظهر بود بهش زنگ زدم گوشيش بدون اينكه خودش بدونه وصل شد صداش ميومد تو خيابان داشت با يه پسر قدم ميزد باهاش خرف ميزد منم فقط گوش ميدادم اشك ميرختم
تا گوشي قطع شد ساعت 10شب خودش زنگ زد من تا اون موقع فقط خون گريه ميكردم
بازم يكماه ادامه داديم اما ديگه هر روزش واسه من جهنم بود
تا روز اخر بهم زنگ زد گفت تحمل كن تو سرباز بودي واسه من خيلي سخت بود براي همين با يكي دوست شدم ميدونم سختته ولي من اونو خيلي دوس دارم ما 10 سال باهم بوديم تو برام عادي شدي هيچ حسي ديگه بهت ندارم
اين روزا رو تحمل كن تا اون بياد خواستگاريم اگر خانوادم قبول نكردن بعدش ميام با تو چون تو خيلي خوبي ميدونم با تو خوشبخت ميشم
خطشم خاموش كرد گفت زماني كه تو كنارمي عذاب وجدان دارم با اون راحت نيستم اين اذيتم ميكنه
فقط برام ميل ميذاشت اما من ديگه نتونستم تحمل كنم ازش جدا شدم تو اين مدت كه اين اتفاقات برام افتاد من 27كيلو لاغر شدم
اگر باز ميخواستم خاطراتشو تو دلم زنده نگه دارم مطمنم ميمردم بهترين كار فراموش كردن بود
الانم 20روزه اومدم بهش ميل زدم بيا عكساتو بگير عكسايي كه منم پيشت دارم پس بده اما قبول نكرد
منم ديگه هيچ اصراري نكردم
ديگه كاري باهاش ندارم ازشم بيخبرم
هر روز صبح كه بيدار ميشم كافيه برم تو كوچه خونشون ميبينم مامانش باباش
اگر هر روز بخوام بهش فكر كنم نخوام فراموشش كنم ديونه ميشم

نیلوفر

26 تير 1391 20:34
 
سلام نمیدونم از کجا شروع کنم من الان 18 سالمه تقریبا 16 سالم بود که با یه پسری آشنا شدم که 6ماه ازم بزرگتر بود خیلی با هم جور بودیم از صبح که بلند میشدیم بهم اس میدادیم حتی بعضی شبا وسط اس دادن خوابمون میبرد اون انقد گف دوسم داره که عاشقش شدم بهم گف چند وقت باهم باشم بعدش با مامانم حرف میزنه یه روز بهش گفتم بهم بزنیم میخاستم ببینم چی میگه زنگ زد گریه کرد واسه همین بهم نزدم دوستیه ما ادامه داشت تا اینکه بعد از یه سال و خورده ای رفت داغون شدم یه بار داشتم خودکشی میکردم الان چند ماهی میشه رفته شب و روزم شده گریه واسه همین از درسام خیلی عقب موندم نمیدونم جیکار کنم مگه من چیکارش کردم بهم دروغ گف هنوز منتظرم برگرده دوستم میگف با یه دختره دیدتش میشه برگرده؟

نیلو

17 تير 1391 22:57
 
سلام!منم مثل خیلی دخترای ساده ی دیگه گول خوردم و نتیجش شده عذاب کشیدن!تو دبیرستان و پیش دانشگاهی ک همه دوستام همه کاری میکردن اصلا علاقه نداشتم ب دوس پسر و کلا جو پسرونه!ولی ترم2دانشگاه بودم ک یکی از پسرای دانشگاه ب دلم نشست.چند ماه بعد بهم پیشنهاد داد.منم ک تا بحال با کسی نبودمو از کسی خوشم نیومده بود قبول کردم.نزدیک5ماه شیرین شیرینه دوستیمون بود.ولی بهد اون دعواها شروع شد.ولی چون بهم قول ازدواج داده بود حس میکردم رهاش کنم نامردیه،بهش گفتم اینجوری ک نمیشه هر روز بحث،بیا رسمی کنیم رابطه رو،حدس بزنین بهم چی گفت!؟گفت موقعیت ازدواج ندارم!برو با هرکی میخای ازدواج کن!دلم شکست و باهاش بهم زدم.ولی هیچوقت سراغمو نگرفت......هیچوقت....تازگیا هم فهمیدم با یکی از دوستام دوست شده و با افتخار باهاش راه میره!چند ماه شد در حد مرگ افسرده شدم،و هی وسوسه میشدم منم با یکی دیگه دوست شم. ولی بیخیال شدم،چون شک ندارم بدبخت میشه و پشیمون بخاطر کاری ک با من کردو قولی ک دادو ب راحتی زیرش زد.مخصوصا ک رفته با دوستم ریخته رو هم.جالب ترش اینجاست ک براش کار هم پیدا کردم!!!و چ ساده و ابله بودم من!دوستام بهم میگن چون عشق اولت بوده نتونستی فراموشش کنی.نمیدونم،شایدم حق با اوناست.ولی تا عمر دارم ب هیچ پسری اعتماد نخواهم کرد.همون1بار برام کافیه ک جلو خانوادم خورد شدم.و یه پیشنهاد واسه دل شکسته ها!همتون طرفتونو بسپارین ب خدا،شک نکنین ک خودش بهتر از ما کارا رو ردیف میکنه....شک نکنین...همتونو درک میکنم و دوستتون دارم

+نوشته شده در دو شنبه 14 دی 1398برچسب:خاطرات عشقی جدید4 (دی1394),ساعت20:53توسط ۩ dj محمد ۩ | |

سلام به همه عزیزان و دوستاران این مجموعه وبلاک .

 

توجه                                                                        توجه

دوستان عزیزی که تمایل به خاطره گفتن دارن لطفاً در بخش نظرات ثبت نکنن در بخش پیام های خصوصی ثبت کنن به این دلیل دوستانی هستن که سوء برداشت منفی نسبت به  مطالب دریافتی از شما می کنند ممنون میشم .

ببخشید و معذرت می خوام از دوستانی که خیلی علاقه داشتن که در خصوص مدیریت وبلاک مدتی در کنار جمع فهیم دوستانم  نبودم و پیام های بهم رسیده که دوستان عزیزی دیگری در مورد این وبلاک سوء استفاده های شخصی و هوس رانی  خود را در این وبلاک در میان می گذارن خواستم بگم به آن گروهی که جهت شماره دادن .دنبال سکس واز این قبیل موضوعاتی که دوستان عزیزی که دراین مکان مجازی و اعضای اصلی وبلاک دچار ناراحتی شده اند من از طرف همه دوستان معذرت می خوام

"خبر خوب برای اعضای وبلاک"

سیستم پیام چتر این وبلاک فعال می باشد و از این به بعد اعضا می تواننن به صورت خصوصی باهم در ارتباط باشن (با رعایت نکات امنیتی وبلاک) و بنده از این به بعد همیشه هستم و کسانی که خواستار هم فکری و صحبت دارن در قسمت پیام خصوصی وبلاک در میان بگذارن .حتما جواب داده می شود.


سلام ودرود خداوند بی همتا

عزیزان کاربر وبلاگ توجه داشته باشید که به زودی خاطرات عشقی شما دوستان عزیز به صورت رمان عشقی تهیه شده ودر وبلاگ گذاشته می شود فقط برای آسان کردن این موضوع برای کسانی که تازه می خواهند عضو جدید ویا در حالی که خاطرات خود را نوشته به نکات ذیل توجه کنید.

1- مطلب نوشته شده رادر قسمت نظرات خصوصی وبلاگ ثبت یا تایپ نمایید.

2- با نام کامل (اگر مایل بودید فامیلی)

3- به هیچ عنوان در محیط مجازی اینترنت و وبلاگ حرف توهین آمیز و شماره تلفن خود را نداده.

ممنون مدیر وبلاگ

 

+نوشته شده در شنبه 9 آذر 1398برچسب:خبر جدید (مدیر وبلاک,djmohammad),ساعت12:29توسط ۩ dj محمد ۩ | |

مهشید

2 تير 1394 11:33
 
مهشیدم. داستان منم بشنوید دیگه
چند وقت دیگه عروسی دوست پسرمه با یه دختر دیگه
خیلی واسم سخته.
ما شرایطمون برا ازدواج بهم نمیخورد ولی بهش خیلی وابسته شدم و واقعا همو دوست داریم.
هنوز باهام حرف میزنه ولی نه به گرمی قبل. بعنوان یه دوست خیلی معمولی.
حتی یه بار ازش پرسیدم منو عروسیت دعوت میکنی گفت: نه چون چشمم بهت بیفته از عروسی پشیمون میشم
خوب کصافط تو که منو دوست داری حداقل از اون دختره پیش من حرف نزن
من حسوددددددددددددیم میشه آخه

soma

28 خرداد 1394 1:49


سلام .من اولین باره به این سایت سر میزنم .خیلی حرفا تو دلمه که تا حاله به هیچکی نگفتم .یکیو دوست داشتم به مدت پنج شش سال دو سه دفعه جدا شدیم دوباره با هم آشتی کردیم خیلی عاشقش بودم اونم همینطور سال سوم دبیرستان بودم که بزور فرستادمش سربازی اون که رفت دیگه برنگشت بعلت یک سری مساءل جدا شدیم .ولی من بخاطر اینکه اذیتش کنم با یکی از دوستاش دوست شدم 5 ماه دوست بودم باهاش تو این مدت فقط یک بار ملاقات حضوری داشتیم اونم به مدت 10 دقیقه بهش علاقه ای نداشتم اصلا .جدا شدم ازش دوباره میخواستیم با عشقم دویت بسیم موضوع دوستی با دوستش رو که نفهمیده بود بهش گفتم گفتم منو ببخش ولی نبخشید بعد از اون ناجرا دوباره بهش زنگ زدم گفت که النم 1درصد منو دوست داره نمیدونم احساسش نسبت به من چیه فقط میخوام بدونم بنظر شما هنوز منو دوست داره یا

عسل  

26 ارديبهشت 1394 23:02
 
بچه ها کدومتون مث من عاشق شدید ؛؛عاشق پسری ب اسم علی شدم علی همسایه مادربزرگم بود تاسوعای پارسال دیدمش امانمیتونستم یعنی غرورم اجازه نمیداد این عشقو ب علی بگم راستی علی پسرعموی دخترخالمه تازه علی عقد کرده دارم دیوونه میشم

فاطمه

12 دی 1393 0:26
 
سلام منم بهم بد خیانت شد با کسی ک باهاش 5سال بودم با بهترین دوستم بهم خیانت کردن نمیدونم کسی حالمو میفهمه یا ن خیلی دوسش داشتم اینو همه میدونستن ولی نمیدونم چرا یهو سرد شد هروقت اون دوتارو باهم میبینم دیوووووووونه میشم خیلی سخته

رها

3 آذر 1393 3:14
 
من ک خودکشی کردم بخاطرش ب کجارسیدم بهم گفت تو دنبال ترحمی ک من برگردم امامن چون طاقت نبودنشونداشتم نتونستم تحمل کنم الانم منوگذاشته ورفته تهران دانشگاه امام حسین داره واسه ارزویی ک من بهش کمک کردم برسه میخونه واسه تک اوری

ئاگرین

22 آبان 1393 22:37
 
امروز که 19 سالمه
فهمیدم که اصولا چیزی به اسم عشق واقعی که طرف واقعا با تموم وجودش عاشق باشه و عاشقت بمونه اصلا وجود نداره.
همه یا یه جایی کم میارن یا دنبال منافع دیگه ای هستن.
ازتون خواهش می کنم مثل من ساده نباشید
تورو خدا زندگیتون و نابود نکنید
من بخاطر یه ادمی که حتی نمی تونه با مادرش حرف بزنه حتی از دانشگاهمم موندم خونوادم و ازدست دادم کارم همه چی و..
توروخدا عاقل باشید
منم به همه این حرفا خندیدم
منم گفتم من فرق میکنم
گفتم من واقعا عاشقم و از روی عقل و قلبم باهم تصمیم گرفتم
تورو خدا نکنید

 

sahar   5 فروردين 1393 12:59
 
دیدین شیشه های ماشیـــنو؟؟؟؟
وقتی ضــربه می خورن و می شکنــن؟؟
دیدین شیشه خرد میشه ولی از هم نمیپاشــه؟؟؟
این روزهـــا همون شیشــه ام....
خرد و تکه تکــه...
از هم نمیپاشم...نــه....
ولی شکســــــــــته ام.........

 

ریما

28 دی 1392 3:57
 
سلام...
عاشقی بدچیزیه...ولی خداییی شکست عشقی سنگین ترو بدتره
دیشب بهم زدیم افتضاح تا الان که 4 صبحه خوابم نبرده...دیگه بهش بر نمیگردم چون لیاقتمو نداشت
فقط دعا کنید بتونم کامل فراموشش کنم و دوباره درسامو خوب بخونمو دیگه سراغ هیچ پسری نرم....
ممنون میشم...
خدا هممونو کمک کنه ایشالاااا

نازی

2 آبان 1392 13:14
 
همدیگه رو دوست داشتیم و4سال بود با تمام دعواهای وحشتناکمون بازم به هم برمیگشتیم.
اومد خواستگاری اما خانوادش راضی نشدن.
اصرار کرد که برن استخاره بگیرن که اگه خوب اومد با رضایت دوباره بیان خواستگاری.اما بد اومد.ما هم با تمام احساسمون از هم گذشتیم.فقط چون خدا نخواست.حالا این روزا خییلی سخته.
درس و امتحانای سنگین که هیچ.از زندگی افتادم.ما هنوز هم همدیگه رو دوست داریم.فقط نمیتونیم با هم ازدواج کنیم.

هلنا

20 شهريور 1392 15:54
 

سلام منم19سالمه تهران زندگی میکنم دانشجوی شهید بهشتی رشته فیزوتراپی میخونم 7ساله عاشقه پسری هستم به اسم فرزاداگه خدا بخواد کم کم دارم فراموشش میکنم سحر جان شما چند سالتونه با کسی هستی یا عاشق کسی بودی؟؟

فرزاد همون عشقم از وقتی که منو دید خواست باهام باشه منم به دلایلی دوست نمشدم فرزاد برادر بهترن دوستمه 3سال گیر داد منم دوست نشدم تا اینکه بهم گفت خودت خواستی باهات نباشم اونم رفت با 1کی دوست شد منم هی به خودم دلخوشی دادم باالاخره باهاش تموم میکنه 1سال از دوستیش گذشت منم تحمل نکردم 1کار کردم باهام دوست شد اونم از خدا خواسته هم با من بود هم با اون بعد از 1ماه گفتم باهاش تموم کن فرزادم قبول کرد ولی اون دختر ول کن نبود هی بهم زنگ میزد باهاش تموم کنم میگفت عاشق فرزاد گریه میکرد منم دلم براش سوخت بافرزاد تموم کردم
4سال با فرزاد دوست بود الانم اون دختر ازدواج کرده من خواستم 2باره با فرزاد باشم ولی گفتم دیگه غصه بسه الانم نمدونم باکسی هست یا نه

سودا

30 مرداد 1392 14:50
 
من عاشق پسری بودم که ازاول دوستیمون به من خیانت کرده من اولین دوست دخترش بودم وبعد من با 10 تادختردیگه هم دوست شده اما با این که همه اینارومیدونم وقتی زمگ میزنه نمیتونم ج شو ندم هردفعه میگم شایدازکاراش دیت برداشته باشه ولی میبینم اشتباه فک کردم مامانشم میگه صبرکن درست میشه ازدختر بازی کردن دست برمیداره ولی برنمیداره خودس میگه دوست دارم ولی من باورم نمیشه وباهاش قهرم

ناهید جوون

16 مرداد 1392 14:39
 
سلام.من الان 19سالمه از 16سالگی با ی پسری دوس شدم ک از فامیلای دورمون بود باهم خیلی فاصله طبقاتی داشتیم اولش فقط واس اینک تنها بودم باهاش دوس شدم ولی ب مرور زمان عاشقش شدم اما انگار همینکه فهمید دارم عاشقش میشم اون سرد شد هروز بیشتر بهش وابسته میشدم تا اینک بهم گفت میخاد با داداشم صحبت کنه و بیاد جلو من اون روزا خیلی خوشحال بودم اما همینکه خانواده هامون فهمیدن مخالفت کردن من پاش واستادم تا اخر جلو همه واستادم ولی اون یدفعه جا زد و گفت بیا بیخیال هم شیم خودش باهام تموم کرد یدفعه انگار دنیا دور سرم چرخید دوباره تنهایی اومد سراغم ولی الان ک چن سال گذشته اسمشو نمیزارم شکست میزارم تجربه..درسته نتونستم فراموشش کنم ولی فهمیدم ارزش نداشت پس همون بهتر ک تموم شد فهمیدم هیچی ارزشه اینو نداره ک از خانوادت بگذری .پایان

زری

14 مرداد 1392 20:26
 
21 سالمه احساس ميكنم كه زندگيمو باختم .جونيمو تباه كردم.با تموم عشق و صداقت با همسرم زندگي كردم تموم بديهاشو زير پا گذاشتم و نديدم.شوهرم تحت تاثير شديد حرفهاي مادرش است اگه مادرش و من حرفمون يكي باشه همه چيز آرومه اما اگه نباشه بايد با من كلي دعوا كنه و كتكم بزنه واخرشم حرف حرف خودشه
مادر شوهرم حتي در جزئي ترين كارها دخالت ميكنه باعث شده زندگي ما تلخ و پر از جرو بحث بشه شوهرم توي زندگي زناشويي نميتونه روي پاي خودش بايسته و همش به دهن مادرش نگاه ميكنه كه اون براش تصميم بگيره
خيلي زود عصباني ميشه و سرم داد ميكشه و كتكم ميزنه و بعد هم توقع داره من عذر خواهي كنم هميشه فكر ميكنه من يكسري وظايف بلند بالايي دارم كه بايد بهشون عمل كنم ولي اون هيچ وظيفه خاصي نداره
تاحالا چند بار باهاش قهر كردم ولي بعدش خودم رفتم سراغش و معذرت خواهي كردم و توي اون مدتي كه قهر بودم اصلا سراغم نيومده وزنگ هم نزده اصلا اهل ناز كشيدن نيست
مادرش وقتي كه منو شوهرم دعوا ميكرديم به من فحاشي كرد وگفت مثل عقب مانده ها وقتي مهمون دارم ميشيني و كار نميكنم درصورتي كه من هميشه خونشون ظرف هاي غذاروميشورم وپذيرايي ميكنم مادرش از اوناست كه دنياروهم به پاش بذاري باز به چشمش نمياد واون روز پدرشوهرم هم منو كتك زد
مادرش فكر ميكنه من نوكرشم توي اين چند سال هميشه به خاطر كار كردن خونه مادرش با من دعوا كرده و كتكم زده والان هم 10وزه كه قهرم احساس ميكنم اگه 60روز هم بشه كاري نميكنه
نه توان جدا شدن دارم نه توان اين جور زندگي كردن بهش عادت كردم توروخدا برام دعا كنيد برگرده دارم عذاب ميكشم من همش 6 ماه عروسي كردم توروخدا توي اين شبا برا منم دعا كنيد هيچ كسي رو ندارم كاري برام بكنه كمكم كنه فقط به خدا پناه اوردم مي خوام زندگي كنم بياد منو ببره سر خونه زندگيم دعاكنيد خدا يه ررحمي به دل خودشو مادرش بندازه

نگار

14 مرداد 1392 18:10
 

سرنوشت من شبیه سرنوشت یشیم تاشکیران توی فیلم عمرگل لالس..با پسرعمم 3سال دوس بودم همه فامیل میدونستن اما با ی دروغ خیلی بزرگ فرشاد از من جداشد و رفت با یکی دیگه دوس شد..هرکاری کردم تا دوباره فرشادو بدس بیارم،دروغ،تحمت،بهتون زدم ب نامزد فعلیش صحنه سازی کردم سعی کردم نشون بدم نامزدش شادی خیانتکاره..خدایامث خرپشیمونم کمکم کن..شادی از هرلحاظ از من سرتربود تیپ و ریخت و اخلاق اما بچه پایین شهربود ومن و فرشادبالاشهر..فرشاد از من بدش میومد مث سگ از من فرار میکرد انقد صحنه سازی کردم و دروغ از شادی بش گفتم ک...زندگیشون بهم خورد!!!
بهترین فرصت بود برام که خودمو تو دل فرشادجاکنم انقد فیلم بازی کردم و خودمو پیشش ادم جلوه د ادم و از دیگرون درمورد خوبیم شنید که گف دوباره میخواد بامن رابطه تازه ای داشته باشه ومن و بخشیده و ازم قول گرفت که دیگه بهش دروغ نگم..قبول کردم..ن شادی ن فرشاد هیچکدومشون نیدونستن ک من براشون نقش بازی کردم،ب شادی دروغ گفتم و چه غلطایی که نکردم..الان با فرشادم اما اعتقاددارین به اینکه ماه پشت ابر نمیمونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی میترسم از روزی که همه چی روشه واون روز دیگه بجزمرگ به هیچ چیز فک نمیکنم ..ی بار که اونارو ینی فرشادو شادی و تو پارک دس تو دس دیدم اتیش گرفتم رفتم اتاقم و میخواستم خودکشی کنم اما انقدضایع بازی دراوردم مامانمینا دیدن..سودابه،مهسا،علی،سوداکمکم کنین دارم هرروز باعذاب وجدان زندگی میکنم الان با فرشاد نامزدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! میدونم تنهایی برای من پایانی ندارد
هر روز تنهاییم بیشتر میشود
همیشه اینگونه بوده است نمیدانم انگار که مثل صدای گریه ی کودکی آزارم میدهد
انسان هر زمان عادت میکند به جدایی
اما من نه..چونکه صدایت هنوز بامن است
رد پاهایت تازه مانده تنهایی مرا خسته کرده تا کی منتظر بمانم!چشمهایم بسوی سختی ها دوخته شده منتظرم منتظرم منتظرم یالا.. پیش من بیا تا نترسم
اینکه ابرها هکتاران باران رو به من ببارن برای من یک حسرته من باقی موندم و نبود تو در نهایتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

مهسا  

1 مرداد 1392 18:47
 
سلام
من خ خ خ داغونم بچه ها...
مهسا هستم 19سالمه دانشجوی رشته مهندسی عمران..
2سال پیش با ی پسره دوس شدم اسمش فردین بودخوش هیکل؛خوش قدوبالا چش ابرو مشکی البته تعریف ازخود نباشه همه میگن منم خ خوشگلم بیخیال..
فردین تو زنجان خ سعدی وسط بم ش داد نمیخاسم بزنگم یا اس بدم اما نمیدونم شیفته ظاهرو مخصوصن چشاش شدم...
من خر بش اس دادم و رفیق شدیم چن ماه گذشت و اون هرروز بیشتر عاشقم میشد اما فک کنم عشق من چون از رو هوس بود و عاشق ظاهرش شدم هرروز بش کم میشد طوری ک بعضی وقتا گوشیمو ا دستش خ میکردم..
اما بچه ها بخدا فردین بد جور عاشقم بود خودشم بچه مایه دار بودو منم ازقشرمتوسط جامعه بودم ومیدونسم ک بعدها ب مشکل برمیخوریم..
روزا میگزشتن و آقا فردین بیشتر عاشق من میشد..
فردین کم کم ب همه فامیلاشون گف ک بامن دوسته و قصدازدواج داره اما من ازش دلسرد شده بودم هیچ حسی بش نداشتم نمیدونم چرا..
صدهابار ب بهانه های مختلف میخاسم باش بهم بزنم امانمیشد حتی اگ دعواتقصیر منم بود بازم فردین برا اشتی پا پیش میزاش...
من دیگه ازش خسته شده بودم تحمل قرطی بازیاشو نداشتم..خطمو عوض کردم و دیگه بش ز نزدم و حتی ی میس کالم ننداختم..تقریبا شب س 11بود ک دیدم آیفون خونه رو زدن مامانم دسش بند بود من ج دادم
فردین بود!!!
گف
مهسا ی دیقه بیا بیرون کارت دارم..
من عین ماموت وایساده بودم گوش میکردم گفتم فردین الاغ بیشور خر تو اینجا چیکار میکنی؟؟
گف اولن الاغ و خر یکین بعدشم میای پایین یا خودم بیا بالا؟؟گفتم باش باش وایسا الان اومدم
رفتم آشپز خونه ب مامانم گفتم مامان آشغالی چیزی نداریم بده بزارم دم در..
مامانم ک از تعجب شاخ در اورده بود گف وا مهسا تو رو بکشنم باز آشغال بیرون نمیزاری چی شده؟؟
گفتم میخام برم هوابخورم میدی یابرم؟؟؟
آشغالو گرفتمو ی نفس تا حیاط دوییدم درو بازکردم...فردین باماشین باباش دم در بود اومد رو ب روم وایساد گف مهسا چرا؟؟چرا این کارارو بام میکنی؟؟؟من عاشق و دیوونتم احمق چرا اذیتم میکنی و..کلی ام گریه کرد
دستمو گرف و گف عشقم خانومم برو گوشیتو روشن کن تواین 4روز کلی گشتم تا خونتونو پیدا کردم برو نفسم برو خانومی
گفتم مامانمینا گوشیمو ازم گرفتن آخه امسال کنکور دارم ..
گف باش من بت ی گوشی میدم فقط تو رو خدا تنهام نزار..ک ی دفه مامانم صدام کرد..گفتم فردا صب بیا بحرفیم الان مامانم صدام میکنه و خدافظی کردم اومدم خ..
فرداش فردین اومد و کلیییییییییییییییییی فوحشش دادم گفتم من نمیخامت،ازت دلسرد شدم برو گمشو برو با یکی دیگه دوس شو برام تکراری شدی فردین میفهمی؟؟؟
هیچی نگف!!
فقط چشاشو بست و چن تا قطره اشک سرازیر شد..
باش میرم مهسا،میرم میمیرم مهسا،ولی بدون اینطوری قرارمون نبود،هیچوقت با هیشکی دوس نمیشم تا تو دوباره علاقتو بمن بدس بیاری باهیشکی مهسا...
سوار ماشین شدو پاشو گزاش رو ترمز انقد سریع رف ک ...
داشتم میرفتم کلاس کنکور ک نمیدونم چیشد بخدااز همون جا برگشتم خونه مامانم سرکار بود بابامم همینطور داداشمم مدرسه بود..
همش خودمو فحش میدادم آ خه فردین دیوونس هر موقع عصبانیه ی کاری دس خودش میده..
دلم طاقت نیاورد ساعت تقریبا 9بود گوشیمو برداشتم و با سیم جدیدم بش ز زدم ک از دلش در بیارم و بگم شوخی کردم بخدا نمیدونم اون لحظه احساس کردم خ خ دوسش دارمو این همه مدت داشتم خودمو گول میزدم..
1بار ن 2بار ن 7بار ن 12 بار ز زدم برنداش ز زدم ب مامانش گفتم فردین کجاس چرا ج نمیده؟گف هنو نیومده خونه..
دلم شور ک ن مث سیر و سرکه داشت میجوشید ک خدا این پسره ابله کجارفته!!
2تاسیم داش ب دوتاشم زرت و زرت ز میزدم و اس عذر خاهی و ..میدادم انقد ز زدم ک خابم برد..پاشدم دیدم س1 شبه باز ز زدم
باورتون نمیشه ی دختره ج داد گفت شما موندم چی بگم گفتم فرفرفردین اونجاس؟؟گف تو کی هسی بش بگم کی ز زده؟؟گفتم بگو دخترخالت فرشته ز زده بابت جزوه هایی ک اونروز بت داده راستی شما؟؟
گف من؟؟gfفردینم...گوشیش تو ماشی جا مونده
اینو ک نگف گوشیم از دسم افتاد رو زمین خودمم سرم گیج رف و دیگ نمیدونم چیشد انقد داغون بودم ک تاخود صب خابم نبرد...فرداش فردین با ماشین اومد سرکوچمون گف مهساغلط کردم،گه خوردم،تورو خدا منو ببخش از سرلجبازی باتو باش دوس شدم حرفای دیروزت بم برخورد..
گفتم اون دختر کدوم جنده ای بود ک تا ی1شب پیش تو بود هان؟؟
سکوت کرد..
گفتم برو گمشو عوضی برو بمیر برو تف تو صورتت آشغال خیانتکار..ورفتم
توراه همش گریه کردم و فردینم پش سرم با ماشین می اومد..
قرار بود 3روز بعد اسباب کشی کنیم و خیالم راحت بود ک فردین آدرسمو پیدا نمیکنه ازاون ماجرا ی سال میگزره من فراموشش کردم اما اون ن..
دیروز خاهرش ز زد گف فردین رگشو زده بخاطرت ی نامه ام هس ک برا تو نوشته الانم بیمارستانه ..مرگ و زندگیشم دس خداس بیا ببننش..
گفتم بمیره هم برام فرقی نداره بره گمشه و قط کردم و گوشیمو خ کردم امروز خاهرش اومد دانشگاه نامرو بم داد نوشته:
سلام مهسام،سلام عشق ابدیم،سلا سلطان قلبم..روم سیاهه نمیتونم بت اس یا ز بزنم فقط اینو بدون من عاشقتم و از رو لجبازی با اون دختره رفیق شدم الانم دکش کردم رفته و ولای علی قسم با هیشکی دوس نیسم مهسا جان ب جون مامانم ک همه کسمه قسم خ خ دوست دارم میدونم باور نمیکنی و ازم متنفری اما من واس اینکه ثابت کنم میخامت و دوست داشتم رگمو برات گرو میزارم ..
حلالم کن نفسی
خ دوست دارم خ خ خ زیاد@عاشق اونه ب عشقش نرسه هرگز@
خداحافظ
وچن تا قطره خونم روش ریخته..
بچه ها شاید فک کنین دروغ میگم اما ن ب جان مادرم این اتفاق واقعیه
برا فردین دعا کنین..

farnaz  

28 تير 1392 13:27
 
منم مثل همه شکست عشقی خوردم .یه دوست صمیمی داشتم که از همه چیم خیر داشت میدونست من بدون (م) میمیرم اما با این حال که همه چی رو میدونست از پشت بهم خنجر زد شماره اونو از تو گوشیم برداشت باهم دوست شدن الانم قراره ازدواج کنن .حتی کارت عروسیشونم برام فرستادن . زهر دوست از زهر عقرب بدتر است .پس بزن عقرب که دردش کمتر است . میخوام خودمو راحت کنم .میخوام از این دنیا جدا شم خاطرات خیلی اذیتم میکنه .

سحر

1 تير 1392 18:52
 
سلام ممنونم از اين وب قشنكتون واقعا بسرام شكست عشقي ميخورن من 4سال بايكي به اسم مرتضي دوست بودم بي نهايت دوسش داشتم اونم بهم ميكفت دوسم داره تموم حرفاشو باور كرده بودم يه شب بهم زنك زدش كفتش سحر دوست دارم ولي بايد با يكي ديكه ازدواج كنم داغون شدم بدجور زندكي برام جهنم شد

MM  

  1:49
 
سخته نفس بکشی ..گریه کن سبک تر بشی..
بی دلیل رفت هر کاری که دورتو قفس بکشی..
بی گناه گریه کن.. هی بگوآه گریه کن..
گریه کن بشین..عکس عشقتو ببین..
ولی جای گریه نیست عاشقی یعنی همین...

شهرزاد

19 خرداد 1392 20:19
 
من با عشقم ازدواج کردم ولی بعداز ازدواج بهم خیانت کرد وبعدا فهمیدم زمانی که با من دوست بوده با چند نفر دیگه هم بوده ای کاش عقلم میریسیدو از دواج نمی کردم حالا با یه بچه کوچیک رو دستم ازش جدا شدم دخترا تو روخدا گول نخورین عشق همش دروغه

ali

4 خرداد 1392 9:04
 
سودابه عشق یه چیزی خیلی مقدسه و همیشه اگه دوطرفه باشه دو فرد به هم میرسن سودابه عشق منم با صمیمی ترین دوستم ازدواج کرده و چون من دوستمو مثل برادر میدونم همیشه خونه منن و باید هر روز جلو چشم باشه اونی که نباید و میبینم به خاطر این کارا دارم خارج کشور میرم تموم عاشقا بدونن اگه کسی بهتون خیانت کرد ارزشتونو نداشته خودتو ناراحت نکنین هر کسی باید به صورتی بسوزه اینم شانس بد ماست . همه موفق و سربلند باشید بای

دختر تنها

3 خرداد 1392 22:46
 
روح الله چرا بامن اینکارو کردی من واقعا دوست داشتم من همیشه فکر میکردم چقد خوشبختم که با تو آشنا شدم چقد خوشبختم که دوست دارم تمام رویاهام داغون شد. دارم دیوونه میشم چرا اخلاقت با من اینجوریه چرا با احساساتم بازی کردی مگه من چه گناهی کردم کاش از روز اول ازت میپرسیدم من رو چی فرض کردی من اینقد عاشقانه بغلت میکردم که دنیا رو با اغوش گرمت عوض نمیکردم هنوز جای بوسه هات روی لبامه. من دیووانه وار دوست داشتم مطمینم که حتما یه روزی حسرت با من بودن رو خواهی خورد. ولی اون روز خیلی دیره

سودابه

3 خرداد 1392 22:35
 
من 19سالمه.یه بار عاشق شدم .اما تو همین یه بار دردیه طرفه بودن عشقم.دردازدواج عشقم.حتی درد مرگشم چشیدم کمتر کسی میتونه درکم کنه

carbon

28 ارديبهشت 1392 0:42
 
سلام من صادقم 20 ساله از اردبیل ...عشق اول یه چیز دیگست ..... حدود 3 سال پیش با یه دختر دوس بودم دختر خوبی بود بعد 2 سال دوستی یه نفری اومد بینمونو زد و خودش باهاش دوس شد منم بی تخصیر نبودم بعد 2 سال دوستی خیلی خیلی بهش بی تفاوت شدم همش فکرم تو درس و کنکور بود اون یارو هم از فرصت استفاده کرد ...دوس دخترم من یه 10 روزی شب و روز گریه کرد ...ولی من چی فکر میکردم راحت شدم....بعد حدود یه ماه صادقو به کل دختره فراموش کرد....ولی صادق تازه بعد یه ماه جای خالیشو حس کرد حیف شد تا امشبم همش دلم باهاشه....وقتی آدم یه کسیو از دس میده تازه ارزش اونو می فهمه ....منم خیلی براش اشک ریختم ولی حیف فایده ای نداره.....به هر حال قسمت من شاید نبوده ...میدونم خیلی سخته تا صب آدم خون گریه کنه..ولی نظر من که فقط تو زندگیم یه بار عاشق شدم و شکست خوردم اینکه شاید ارزش تو خواهر و برادر من از اون کسی که ولت کرد و رفت بیشتره ...ای خدا ازت میخوام به حق فاطمه زهرا هیشکیو تو عشق واقعی اولش مغلوب و شکست خورده نکنی...یا علی

ریحانه  

26 ارديبهشت 1392 11:56
 
سلام متن وبلاگت رو از اول تا آخرشو خوندم قشنگ بود باور کن از اولش که خوندم تا حالا که دارم اینارو مینویسم گریه میکنم.
یکی منو دوس داشت حتی خاسگاری هم کردن اما یه مدت که بهش فکر کردم واقعا عاشقش شدم و نمی تونسم ک بهش نگم بهش زنگ زدم شمارشو هم از گوش یکی از آشناهاشون برداشتم اولش یه کم سرب سرش گذاشتم بعد ک فهمید منم از تعجب ماتش برده بود هر کاری برام میکرد بهش گفتم فقط خواستم اطلاع داشته باشی نمیخوام رابطه ای بینمون باشه اما اون ب گوشش نمیرفت و میگفت قبولت دارم الان5ماه از این اتفق میفته.دیروز فهمیدم سیگار و سیگاری میکشه قبلشم میدونسم بهشم تذکر داده بودم که دست برداره اون کارش رو تکرار کرده بود و منم بخاطر عشق کور شده بودم با مشاوره صحبت کردم گفت یه کاری که برات کرده یعنی بخاطر تو چیه؟؟/هیچ هیچی نبود بگم دیروز بهش گفتم بخاطر عشقت دیگه سیگار و سیگاری نکش گفت نمیخوام و نمیکنم حتی روی دستش ریحانه و مهدی رو خالکوبی کرده.منم بهش گفتم بای تا ابد گفت همهجور خلافی خوامکرد اگه ولم کنی.دیگه جوابشو نمیدم خواهش میکنم کمکم کنید فراموشش کنم

 کیانایه دل شکسته

19 مرداد 1393 21:44
 
سلام
دوستان شما یه راهنمایی به من بکنین،من چهارده سالمه،حدودا سه ماه پیش یه مزاحم داشتم اون اولا خیلی دوسم داشت منم عاشقش شدم،اما الان به خاطر شکست عشقی قبلیش به من شک داره،الانم تا آخر هفته میتونم باهاش بمونم،آخر هفته خطتشو عوض میکنه،به قرآن نمیتونم بدون اون تحمل کنم،حتی فحش دادناشم دوس دارم،خیلی وقتا بهم فحش داده مثل هرزه،با وجود اینکه من(تعریف از خود نباشه)تو کل محلمون به پاکی معروفم،تو این سه ماه ده نفر بهم پیشنهاد دوستی دادن که واسه این من قبول نکردم،حالا اومده به من میگه تو دوس پسر داری،من چیکار کنم؟؟؟زندگیم جهنم شده

احسان

10 مرداد 1393 17:35
 
من تا حالا 7 بار تو عشق شکست خوردم دفعه ی اول سخن بود بعدش عادت کردم
اسمش سارا بود با هم دوست بودیم تا اینکه من و بابا و مامانم و خواهرم رفتیم مشهد بعد 1 هفته وقتی برگشتیم فهمیدم یه دوست پسر دیگه گرفته من نه خودکشی کردم نه افسرده شدم رفتم پسره رو گیر آوردم تا خورد زدمش
بعدش رفتم پیش سارا گفتم انقدر نامرد بودی
گفت کارهای که اون برای من میکنه تو نمیتونی برای من بکنی مثل اینکه تو موتور داری ولی اون ماشین داره
من هم ولش کردم

 یاسی  

31 خرداد 1393 20:17
 
من هم عاشق شدم با هم دوست بودیم با هم محرم شدیم یه صیغه محرمیت خوندیم قرار شد دیپلم بگیرم عروسی بگیریم بریم سر خونه زندگیمون تو دوران نامزدیمون بود که با چند تا از دوستاش داشتن میرفتن تو یه باغ تو سیرجون ماشینشون چپ میکنه نامزد منم چون راننده بود کتف و گردن ودست وپاش میشکنه و ریه ش اسیب میبینه ضربان هوشیش رو17بود کم کم اومد پایین.بعد3روز فوت شد.ذره ذره مردن عشقمودیدم ولی نتونستم کاری کنم جز دعا ولی خدا ازم گرفتتش.5شنبه ای که گذشت سالگردش بود.دعا کنید برم پیشش دارم میمیرم

عاطفه

15 خرداد 1393 17:42
 
وای خدای من ایمان جان اگه خودکشی کنی ضعیفی بیش نیستی هیچکدوم از دخترا از آدمای ضعیف خوششون نمیاد اگه عشقت خیلی بزرگه میتونی بازم به دستش بباری اگرم نشد ناراحت نباش حتما اون لیاقت عشق تو رو نداره حتما نیمه ی گمشده ات کسی دیگه است کسی که به همون اندازه تو عاشقشی اونم عاشقته کسی که با حرف زدن باهاش آروم میشی کسی که فقط اسمشو از بچه ها میشنوی قلبت تند تند میزنه کسی که با گرفتن دستش قلبت آروم میشه کسی که بدون اون نمیتوی لبخند بزنی اون عشقه ، عشق باید دو طرفه باشه اگه یه طرفه باشه فقط تنها تو صدمه میبینی . با گذر زمان حالت خوب میشه فقط زمان حالتو خوب میکنه به خودت یه فرصت دیگه بده

mehdi

18 ارديبهشت 1393 15:46
 

من مهدی ام 18ساله:داستان شکست عشقی من از اون جا شروع شد که من دختر همکار بابام دیدم که باهاشو رفت امد خانوادگی داشتیم عاشقش شدم شماره گوشیشو پیدا کرم بعداز یک سال تحمل شب 6فروردین 1393 بهش اس دادم گفتم عاشقتم .فکر نمی کردم بهم جواب (نه)بده ولی گفت:علاقه تو یک طرفه وعشقت عشقه جوانیه عش منکه خونمون تنها بودم رگ دستمو زدم وخودکش کردم بعد 5دقیقه داییم سر رسید ونجاتم داد .ولی کاش مرده بودم.بی حس ام به تمام عشق کثیف دنیا............ تورو خدا بخونین و نظرتون رو همین جا بزارین میخونم................................................

 

مهسا

11 فروردين 1393 1:19
 
ﺳﻠﺎﻡ ﻣﻦ 26ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻣﻨﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ ﺍﺳﻤﺶ ﺍﺣﺴﺎﻧﺒﻮﺩ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﻮﺩ ﺯﺑﻮﻥ ﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ 4ﻣﺎﻩ ﺯﻧﺪﻛﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﻣﻮﻧﺪﻩ ب ﻋﺮﻭﺳﻴﻤﻮﻥ ﺧﺒﺮﺭﺳﻴﺪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ي ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻳﻜﻪ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﻋﻘﺪ ﻛﺮﺩﻩ ﺗﻮﻫﻤﺆﻥ ﺗﺎﻟﺎﺭ ﺑﺮﺍﺵ ﻋﺮﻭﺳﻲ ﻛﺮﻓﺖ ﺷﺐ ﺣﺠﻠﺶ ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﺶ ﺗﺎﺻﺒﺢ ﺯﺍﺭ ﺯﺩﺩﻡ ﺩﻭ ﺳﺍﻝ ﻛﺬﺷﺘﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻋﺎﺷﻘﺸﻢ ﺑﺍﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﻔﺖ ﻓﻘﻘﻄ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺯﻧﺪﻛﻴﺶ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻡ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻧﺶ ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺟﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺗﻮﺍﻏﻮﺷﻤﻪ ﺍﺭﻩ ﺗﻮﻋﻘﺪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻫﺎﻡ ﻛﺮﺩ ﺯﻫﺮﺍﻣﻮﻥ ب ﺩﻧﻴﺎ اومد

 

elham

21 اسفند 1392 14:07
 
سلام دوستان.ممنون از سایت قشنگتون. قصه من به 10 سال پیش بر میگرده .تیر ماه سال 82 ک پدرم به رحمت خدا رفت.بعد 2 ماه با پسری آشنا شدم ک از همه نظر صفر بود اول به قصد کمک رفتم جلو چون قصد خودکشی داشت,سعی کردم کمکش کنم.همون سال دانشگاه قبول شدم .یواش یواش بهم نزدیک شدیم هر روز تا محل کارم میومد و باهم برمیگشتیم.روزایی هم ک دانشگاه بودم همین طور بود. به سمتم پناه اورده بود و من از هیچی براش کم نمیزاشتم . بعد 2سال بهش احساس واقعی پیدا کردم. تصمیم گرفتم زندگیمو به پالش بریزم تا بتونم به دستش بیارم. ازهر نظری ک فکر کنید ساپوردش کردم. بعد ی مدت راضیش کردم بره سربازی.بعد سربازی سعی کردم کمکش کنم درسشو ادامه بده.واسه کنکور ثبت نامش کردم تو کلاسای قلم چی.کارشناسی سراسری شیراز قبول شد.یواش یواش فاصله ها شروع شد.دیدارمون شده بود ترم به ترم.از هر 10 تماس یکی شو ج میداد.بهونه پشت بهونه. اون روز به روز سرد تر من روز به روز دلتنگ تر. کارشناسیش ک تموم شد.ارشد شرکت کرد.سراسری تهران قبول شد.رتبش تک رقمی شد به رشتش خیلی عللاقه داشت.منم چون بهش قول داده بودم ی پراید واسش گرفتم. بعد 2 ترم از ارشد مشغول به کار شد وقتی شروع به پروژه گرفتن کرد و دستش رفت تو جیبش دیگه منو کم کم فراموش کرد.واسه حرف زدن و دیدن time مشخصص میکرد.انقدر فاصلمون زیاد شده بود ک فقط کارم شده بود گریه.خودشو ازم دریغ میکرد.تااینکه متوجه شدم خیانت کرده وبا زنی در ارتباطه.به حدی بهم ریختم ک نفهمیدم چطور شد ک متاسفانه تصادف کردم.تو 1سال اول فقط 1بار منو دید اونم واسه نیم ساعت.شب عید ساال 91 باهام تماس گرفت گفت تو به درد من نمیخوری معلوم نیست کی خوب بشی من کجا تو کجا و برای همیشه رهام کرد. نمیتونم بگم اون دوران چطوری ولی گذشت.2سال زمان برد تا کاملا سرپا بشم.از همه چی به خاطرش گذشتم ولی خیلی راحت منو ترک کرد.

شایان 24 آبان 1390 14:51
 
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟
چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...
رها کنی، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد
به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد

عالی بود این شعرتقدیم شما

 

زری

14 مرداد 1392 20:26
 
21 سالمه احساس ميكنم كه زندگيمو باختم .جونيمو تباه كردم.با تموم عشق و صداقت با همسرم زندگي كردم تموم بديهاشو زير پا گذاشتم و نديدم.شوهرم تحت تاثير شديد حرفهاي مادرش است اگه مادرش و من حرفمون يكي باشه همه چيز آرومه اما اگه نباشه بايد با من كلي دعوا كنه و كتكم بزنه واخرشم حرف حرف خودشه
مادر شوهرم حتي در جزئي ترين كارها دخالت ميكنه باعث شده زندگي ما تلخ و پر از جرو بحث بشه شوهرم توي زندگي زناشويي نميتونه روي پاي خودش بايسته و همش به دهن مادرش نگاه ميكنه كه اون براش تصميم بگيره
خيلي زود عصباني ميشه و سرم داد ميكشه و كتكم ميزنه و بعد هم توقع داره من عذر خواهي كنم هميشه فكر ميكنه من يكسري وظايف بلند بالايي دارم كه بايد بهشون عمل كنم ولي اون هيچ وظيفه خاصي نداره
تاحالا چند بار باهاش قهر كردم ولي بعدش خودم رفتم سراغش و معذرت خواهي كردم و توي اون مدتي كه قهر بودم اصلا سراغم نيومده وزنگ هم نزده اصلا اهل ناز كشيدن نيست
مادرش وقتي كه منو شوهرم دعوا ميكرديم به من فحاشي كرد وگفت مثل عقب مانده ها وقتي مهمون دارم ميشيني و كار نميكنم درصورتي كه من هميشه خونشون ظرف هاي غذاروميشورم وپذيرايي ميكنم مادرش از اوناست كه دنياروهم به پاش بذاري باز به چشمش نمياد واون روز پدرشوهرم هم منو كتك زد
مادرش فكر ميكنه من نوكرشم توي اين چند سال هميشه به خاطر كار كردن خونه مادرش با من دعوا كرده و كتكم زده والان هم 10وزه كه قهرم احساس ميكنم اگه 60روز هم بشه كاري نميكنه
نه توان جدا شدن دارم نه توان اين جور زندگي كردن بهش عادت كردم توروخدا برام دعا كنيد برگرده دارم عذاب ميكشم من همش 6 ماه عروسي كردم توروخدا توي اين شبا برا منم دعا كنيد هيچ كسي رو ندارم كاري برام بكنه كمكم كنه فقط به خدا پناه اوردم مي خوام زندگي كنم بياد منو ببره سر خونه زندگيم دعاكنيد خدا يه ررحمي به دل خودشو مادرش بندازه

نگار

14 مرداد 1392 18:07
 

Anladım sonu yok yalnızlığın
Hergün çoğalacak
Her zaman böyle miydi bilmiyorum
Sanki dokunulmazdı çocukken ağlamak
Alışır her insan, alışır zamanla kırılıp incinmeye
Çünkü olağan yıkılıp yıkılıp yeniden ayağa kalkmak

Yalnızlığım yollarıma pusu kurmuş beklemekte
Acılar gözlerini dikmiş üstüme nöbette
Bekliyorum bekliyorum bekliyorum
Hadi gelin üstüme korkmuyorum
Yalnızlığım yollarıma pusu kurmuş beklemekte

Acılar gözlerini dikmiş üstüme nöbette
Bekliyorum bekliyorum bekliyorum
Hadi gelin üstüme korkmuyorum

Bulutlar yüklü ha yağdı ha yağacak üstümüze hasret
Yokluğunla ben başbaşayız nihayet

Yalnızlığım yollarıma pusu kurmuş beklemekte
Acılar gözlerini dikmiş üstüme nöbette
Bekliyorum bekliyorum bekliyorum
Hadi gelin üstüme korkmuyorum
Yalnızlığım yollarıma pusu kurmuş beklemekte
Acılar gözlerini dikmiş üstüme nöbette
Bekliyorum bekliyorum bekliyorum
Hadi gelin üstüme korkmuyorum...
Bulutlar yüklü ha yağdı ha yağacak üstümüze hasret
.........Yokluğunla ben başbaşayız nihayet

دنیز

29 فروردين 1392 8:58
 
سلام

منم میخواستم داستان شکست عشقیمو بذارم تو سایت تا شاید یکی ام بتونه از تجربه تلخ من یه جور شیرین استفاده بکنه.

تو محل کارم باهاش آشنا شدم کاری که من اونجا داشتم خیلی بالاتر از کار اون بود اما کار عشقه دیگه !!!

هر بار که میدیدمش دلم میلرزید روزایی که نبود دلم میگرفت گریه میکردم با خودم گفتم این همون عشقیه که همیشه دنبالش بودی ،نمیخواستم این موقعیتو از دست بدم مخصوصا اینکه احساس میکردم این حس من یک طرفه نیست و اونم یه احساسی بجز احساس یه آدم معمولی رو داره خلاصه یه روز تو بیرون از پشت صدام کرد و گفت میخواد یه چیز مهم بهم بگه شماره منو گرفت و عصری بهم اس داد و همه چیز از همون اس اول شروع شد که کاش هیچوقت نمیشد .!!!

هر روز بیشتر به هم وابسته میشدیم یا شایدم فقط من وابسته اون میشدم

تو روابطی که داشتیم یه جور آدم عیاشی به نظر میومد اون هیچی نداشت هیچی ...

نه خونواده خوب ،نه تحصیلات ،نه شغل خوب ،نه هیچ چیز مثبتی که فکر کنی بهش دل بستم من فقط خودشو دوست داشتم فقط خودش!

بعد همه اتفاقاتی که بین ما افتاد و نمیشه همشو اینجا نوشت حدودا 4 ماه از آشناییمون میگذشت که یه روز بهم اس داد که اصلا حالم خوب نیست من خیلی نگرانش شدم هر چی اس دادم زنگیدم جواب نداد و اون روز آخرین روز ی بود که اس داد یهو غیبش زد ورفت و من به هر دری زدم تا یه خبری ازش بگیرم اما حتی مامانشم ازش بیخبر بود روزای اول خیلی برام سخت بود نمیتونستم باور کنم کسی که همه دنیای من بود گذاشته ورفته و من تو دنیای اون هیچی نبودم ...

اولا فکر میکردم شاید یه بلایی سرش اومده شماره دوستاش داداشش هر کسی که به فکرم میرسید پیدا کردم و ازط طرف همشون بی احترامی دیدم به داداشش هر بار زنگ میزدم یه عالمه فحش بارم میکرد. مامانش میگفت دیگه اینجا زنگ نزن با اینکه مامانش خودش خواستگار اومده بود خونمون

خلاصه از دنیا سیر شده بودم و یه جور افسردگی گرفته بودم تا تونجا که رفتم پیش روانپزشک تا حالم بهتر شد.

روزها همینجور میگذشت و من هنوز خوب خوب فراموشش نکرده بودم همه جای شهر جاهایی که با هم رفته بودیم همه جا منویاد اون مینداخت خیلی روزای بدی بود ...

بدتر ازهمه این بود که نمیدونستم کجاست و چه اتفاقی براش افتاده.

من بخاطر اون هر کاری کرده بودم هرکاری که اون دلش میخواست!

خلاصه 7 ماه بعد از طریق یکی از دوستاش فهمیدم کجا کار میکنه رفتم پیشش من که دید شوکه شد!

بهش گفتم اگه من این همه راهو اومدم ببینمت فقط بخاطر اینکه میخوام بدونم چرا؟

گفت بخاطر اینکه با خط ایرانسل خودت اس دادی و من پرسیدم توئی گفتی نه در حالیکه من همه این کارا رو کردم که ازش خبری بگیرم با شماره ایرانسلی که داشتم به داداشش اس دادم و خودمو دوست اون معرفی کردم وگفتم مجتبی هستم داداشش رفته بود دنبال شماره و فهمیده بود مال کیه و ...

باورم نمیشد اونهمه دوست داشتن منو بخاطر یه شماره ناشناس بذاره زیرپاش خیلی بهونه مزخرفی آورد

من شکستم داغون شدم تا الان فکر میکردم که نیست شاید یه بلایی سرش اومده اما الن دیدم اون با کمال بیرحمی همه خاطرات خوب روزای با هم بودنمون رو فراموش کرده هیچ کاری از دستم برنمیومد جز اینکه بهش گفتم حلالت نمیکنم و سپردمت دست خدا و...

م.م

25 اسفند 1391 13:38
 
2- آرزو دارم دلت از غصه ها خالی شود**سهم تو از زندگی یک عمر خوشحال2- آرزو دارم دلت از غصه ها خالی شود**سهم تو از زندگی یک عمر خوشحالی شود.

3- آسمان را ستاره زیبا کرده ، باغ را گل ، عشق را محبت ، چشم را اشک و شما را معرفت

4- ای رفیق با وفا هرشب دعایت میکنم/گز ندارم زانتیا فرقون سوارت میکنم

5- عشق چون قدیمی شد معتبر شود عاشق/دوست چون قدیمی شد حرمت دگر دارد.

6- یادمون باشه روی شیشه دلمون حک کنیم که دوست داشتن تاریح مصرف نداره.

7- دلبرم در مذهب ما بی وفایی کار نیست ، شمع اگر عاشق نباشد تا سحر بیدار نیست.

8- نبودن هرگز به تلخی از دت دادن یک بودن نیست ، بودن هایت را هرگز از دست نده

9- ماه من غصه نخور دنیا را بسپار به خدا ، هر دومون دعا کنیم توهم جدا منم جدا

10- کدامین شاحه گل را بخاطر مرامت تقدیمت کنم ، که وجودت عطر تمامی گلهاست

11- در سکوت دادگاه سرنوشت/عشق بر ما حکم سنگینی نوشت/گفته شد دلداده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت

12- خواب اصحاب کهف قصه ی تکراریه ماست ما همانیم که در غار دلت پوسیدیم.

13- یک بوسه زلبهای تو در خواب گرفتم/گویی که گل از چهره مهتاب گرفتم/هرگز نتوانی تو زمن دور بمانی/چون عکس تو را در دل خود قاب گرفتم.

14- ای همه دارو ندارم،ای تو ماه شب تارم،جز تو من کسی رو ندارم، که سر کارش بذارم.

15- امشب کجاست مهر درخشانم*بی ماه روی او شب من تارست*در خواب ناز رفته نمیدانم*یا همچو من نشته و بیدلرست؟

16- تو سیب سرخ کدامینپرتقالیکه هر دانه انارتبه سرخی گیلاسهای درخت موز است!ای گلابی من!(شعر نو)

17- زندگی سوختن و ساختن است بی جهت تجربه اموختن است.

18- باید در مشکلات زندگی گاهی سکوت کرد، شاید خدا حرفی برای گفتن داشته باشه

19- ای مردم حیران جهان،نیک بدانید/نزدیک ترین راه به الله،حسین است.

20- بعد من با یاد من افسوس میماند بجا**در کلبه خاموش من افسوس میماند بجا

21- به جنگل سوخته خاطراتم سوگند ، درخت یادت را باغبان خواهم بود تا ابدیت.

22- طبیبا دردسر کم کن از این درمان بی حاصل**به دشت بی کسی مردن صفای ذگری دارد.

23- تقدیم به انکه کنارم نیست،ولی حس بودنش به من شوف زیستن میدهد.

24- خسته در حبس زمینم ماه من یادم کن**به نگاهی به پیامی سخنی شادم کن

25- ادامه دارد...ی شو2- آرزو دارم دلت از غصه ها خالی شود**سهم تو از زندگی یک عمر خوشحالی شود.



3- آسمان را ستاره زیبا کرده ، باغ را گل ، عشق را محبت ، چشم را اشک و شما را معرفت
4- ای رفیق با وفا هرشب دعایت میکنم/گز ندارم زانتیا فرقون سوارت میکنم
5- عشق چون قدیمی شد معتبر شود عاشق/دوست چون قدیمی شد حرمت دگر دارد.
6- یادمون باشه روی شیشه دلمون حک کنیم که دوست داشتن تاریح مصرف نداره.
7- دلبرم در مذهب ما بی وفایی کار نیست ، شمع اگر عاشق نباشد تا سحر بیدار نیست.
8- نبودن هرگز به تلخی از دت دادن یک بودن نیست ، بودن هایت را هرگز از دست نده
9- ماه من غصه نخور دنیا را بسپار به خدا ، هر دومون دعا کنیم توهم جدا منم جدا
10- کدامین شاحه گل را بخاطر مرامت تقدیمت کنم ، که وجودت عطر تمامی گلهاست
11- در سکوت دادگاه سرنوشت/عشق بر ما حکم سنگینی نوشت/گفته شد دلداده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت
12- خواب اصحاب کهف قصه ی تکراریه ماست ما همانیم که در غار دلت پوسیدیم.
13- یک بوسه زلبهای تو در خواب گرفتم/گویی که گل از چهره مهتاب گرفتم/هرگز نتوانی تو زمن دور بمانی/چون عکس تو را در دل خود قاب گرفتم.
14- ای همه دارو ندارم،ای تو ماه شب تارم،جز تو من کسی رو ندارم، که سر کارش بذارم.
15- امشب کجاست مهر درخشانم*بی ماه روی او شب من تارست*در خواب ناز رفته نمیدانم*یا همچو من نشته و بیدلرست؟
16- تو سیب سرخ کدامینپرتقالیکه هر دانه انارتبه سرخی گیلاسهای درخت موز است!ای گلابی من!(شعر نو)
17- زندگی سوختن و ساختن است بی جهت تجربه اموختن است.
18- باید در مشکلات زندگی گاهی سکوت کرد، شاید خدا حرفی برای گفتن داشته باشه
19- ای مردم حیران جهان،نیک بدانید/نزدیک ترین راه به الله،حسین است.
20- بعد من با یاد من افسوس میماند بجا**در کلبه خاموش من افسوس میماند بجا
21- به جنگل سوخته خاطراتم سوگند ، درخت یادت را باغبان خواهم بود تا ابدیت.
22- طبیبا دردسر کم کن از این درمان بی حاصل**به دشت بی کسی مردن صفای ذگری دارد.
23- تقدیم به انکه کنارم نیست،ولی حس بودنش به من شوف زیستن میدهد.
24- خسته در حبس زمینم ماه من یادم کن**به نگاهی به پیامی سخنی شادم کن
25- ادامه دارد...د.

ali

30 بهمن 1391 9:03
 
سلام به همه من علیم 25سالمه داستانمو میگم فقط دوس دارم همه برام نظر بدید موضوع به 6سال قبل برمیگرده من توکوچه بودم تا اینکه کوچه بغلیمون همسایه جدید اومد دخترو دیدم دیوونش شذم به هر راهی می زدم تا باهاش حرف بزنم اما اون اصلا تا اینکه رفتم تو نونوایی کوچه کار کردم همیشه میومد تونستم باهاش دوست بشم باهاش خیلی دوست بدم دلم می خواست بمیرم ناراحت نشه خلاصه با هم خصمیمیم بهم گفت طرف یکی دیگه داره با پسره دعوام شد باور نکردم بهش گفتم گفت نه گذشت بعد یه سال توئ خیابون با پسره دیدمش توچشم نگاه کرد سرمو گداشتم پایین اومدم خونه بعد یه ساعت زنگ زد گفت دوستش داره منو دوست نداره گفت خواهش می مکنم بهش نگو از این حرفا دیگه چیزی نگفتم رفتم دنبال زندگیم درس خهوندم لیسالنس مهندسی مکانیک خودرو رو گرفتم اومدم شمال سر کار حالا طرف ازدواج کرده شوهرش معتاد شده ازم کمک خواست به نظر تون جای من باشید چیکار می کنید ایمیل میدم برام ایمیل بفرستید ممنون میشم

پری

27 بهمن 1391 22:09
 
سلام.ممنون که این همه زحمت کشیدی.داستان من خیلی متفاوت با داستان زندگی بقیه.من یه دختره ساده و خوشگل و بانمکم که خیلی تو دل نشینم.داستان من از وقتی شروع شد که 3راهنمایی بودم و تازه گوشی خریده بودم تا اینکه یه روز یه شماره ناشناس بهم زنگ زد خداوکیلی تا چندوقت جواب منفی میدادم به پسره بعد یه مدت وقتی زنگ زد جواب دادم با تندی ازش پرسیدم شمادمو از کی گرفتی؟؟اونم گفت از فاطمه{دوست 6ساله من که صمیمی ترین دوستم بود}...واقعا ناراحت شدم خلاصه بعداز یه چندماهی قبول کردم باهاش دوست بشم تا اینکه یه روز رفتم خونه ماذربزرگم و داشتم با رامین حرف میزدم که یهو داییم گوشیرو ازم گرفتو کلی منو دعوا کرد داییم اسم رامینو فامیلیشو پرسید منم بهش گفتم داییم بهم گفت پریسا تو با داداشه افشین دوستی؟؟
با تعجب گفتم داداشه افشینه رامین؟؟؟
گفت اره .{افشین دوست صمیمیه داییم بود}
خلاصه به افشین زنگ زدو باهاش درگیرشدوتاچندوقت گوشی نداشتم وقتی گوشیمو بهم پس داد به رامین زنگ زدم و گفتم درحق داییم خیانت کردمو منو فراموش کن اما رامین گریه افتادو گفت تنهام نزار منم ازش خواستم حداقل از دوستیمون کسی نفهمه اونم قبول کرد بعداز7ماه قرارشد منو رامین همو ببینیم اما غافل از اینکه داییم هم پارک بودو من متوجه نبودمو رفته بود سراغ رامین و واسش چاقو کشیده بود که تهدیدش کرد بود که حق نداری با پریسا حرف بزنی....
خلاصه منم که بی خبر رسیدم خونه و رامین همه چیزو گفت وازم خواست تا 1ماه رابطرو قط کنیم خلاصه بعداز1ماه زنگ زدم فک میکنی چی شنیدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رامین گفت من ازدواج کردم ...حالا با کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟با فاطمه دوست بی مرامه من....خیلی شکستم رفتم 29تا قرص خوردم ولی متاسفانه زنده موندم خالصه بعداز یه هفته حالم کمی خوب شد دیدم افشین داداش رامین به من زنگ زد وگفت قوی باش و کلی نصیحتم کردتا3ماه همدردوهم صحبت من بود تا اینکه بهم پیشنهاد دوستی داد منم چون بهش وابسته شده بودم قبول کردم الان4ساله باهاش دوستم افشین ازم خواست که برم خونشون منم که خر خبر نداشتم چه اتفاقی میفته رفتم خلاصه رفتم تو خونه و حدود 15 دقیقه بعد پلیسها ریختن تو خونه و مارو دستگیر کردن....افشین منو دوست داشت اما به فکر ازدواج نبود فقط می خواست باهم دوست باشیم...اما وقتی از بازداشتگاه اومدیم بیرون اقای قاضی از افشین پرسی با پریسا ازدواج میکنی؟
افشین یه نگاهی به من کردوگفت اره من باعث بدبخیه اون شدمو... الان 1هفتس باهم عقد کردیمو فاطمه جاری منه و رامین برادر شوهرم...نمیدونم شاید سرنوشت اینطور خواسته بود.....الان که این حرفارو زدم خیلی خالی شدم....ممنون بابت وبلاگ خوبت...
خواستی میتونی بیا وبلاگ من نظر بده...مشتاقانه منتظرتم

E:H  

20 بهمن 1391 21:03
 
سلام ب همتون
راستش عشق من با همتون فرق میکنه همه تو نظراتون نوشتین با هم دوست بودینو رابطه داشتین شاید عشق من براتون عجیب باشه ولی تمام عشق من در حد نگاهو چند کلمه حرف ب وجود اومد که براتون تعریف میکنم:
18 سالگی تو دانشگاه شهر خودمون قبول شدم تا اون زمان عاشق هیچ پسری نشده بودم چون مال ی خونواده ی مذهبی هستم حیا مانع این میشد که حتی به ی پسر نگاه کنم تقریبا دو هفته از دانشگاه میگذشت که اولین بار سر کلاس ریاضی1 دیدمش واقعا حس عجیبی بود بخصوص که تا اون زمان معنیه عشقو نمیدونستم برام خیلی تازگی داشت احساس میکردم میشناسمش شاید تو رویاهام قبلا دیده بودمش.از اون روز به بعد تو همه کلاسایی که من بودم اونم حضور داشت کم کم بهش وابسته شدم طوری که اگه سر کلاس نمیبود دپرس میشدم حضورش بهم ارامش میداد.همیشه ته کلاس تنها مینشست منم فقط دوس داشتم نگاش کنم.از عشق همین برام کافی بود.خیلی از دخترای کلاس دنبالش بودن ولی به هیچکدوم پا نمیداد.البته من هم شاید چون محجبه بودم و در برابر نامحرما غرور داشتم البته قیافمم بد نیس کم خاطر خواه نداشتم(تعریف نیس).ولی هیچکس برام مهم نبود.شاید بخندین ولی همیشه از خدا سر نمازم میخواستم که عشقم همینجوری ادامه پیدا کنه و هیچوقت بهم پیشنهاد دوستی نده وگرن ازش متنفر میشم.
دوستام و همکلاسیام از علاقم خبر دار شدن شاید لرزش دستو پام وقت دیدنش باعث شد...
اواسط ترم 2 بود که توسط یکی از دوستاش بهم پیغام داد که خیلی بهم علاقه داره بهترین لحظه ی عمرم بود بعد چند روز شمارمو پیدا کرده بود واس داد که میخواد باهام ازدواج کنه ولی قبلش باید ی کم با هم باشیم ازین حرف دلم لرزید نمیتونستم عهد با خدارو حتی ب خاطر عشقم زیر پا بزارم.روز بعد یکی از ب اصطلاح خاطرخواهام گفت که قصدش ازین کار خورد کردن غرورت جلو بقیه است و برا این کار شرط بسته با بقیه .من خورد شدم ولی باور نکردم فقط به پیشنهادش ج رد دادم.اونم واسه تلافی جلو چشم باصد نفر دوس شد و ولشون کرد خواست بیشتر خوردم کنه ولی ته چشاش علاقشو میخوندم. من علاقم بش کم نشد فقط غصه اینو میخوردم که داره به گناه کشیده میشه.نمیتونستم این وضعو ببینم دانشگارو ول کردم...بعد ی مدت فهمیدم اونم دانشگارو ول کرده.الان چند ماهه میگذره فقط چندبار تو خیابون دیدمش که تا منو میبینه زل میزنه تو چشام و هیچی نمیگه ولی روزی که میبینمش تا چند روز تو رویام .تو رویاهام باهاش حرف میزنم به حرفاش گوش میکنم ازش گلایه میکنم...و کلا باهاش زندگی میکنم به نظر من این عشقه واقعیه.
ولی تازگیا شنیدم رفته سربازی پس تنها امید دیدنشو از دس دادم فقط تو نبودش اهنگ عشق اول مهدی احمدوندو گوش میکنم که لحظه لحظه خاطراتشو برام زنده میکنه.
کاش خودش اینو میخوند ولی حیف...
ممنون که حرفامو خوندین سبک شدم اخه تا حالا برا هیشکی نگفتم.

amir  

14 بهمن 1391 23:40
 
سلام به همه دوستان عزیز...
من همون امیر چت باکس بغلم...
بیشتره نظرات رو خوندم 90 درصدش خیانت پسرا بود...درسته قبول دارم پسرای این دورو زمونه خیلی نامرد و بی وفا شدن اما خوب باور کنید همه ی پسرا این نیستن....هم دخترا بد دارن هم پسرا....
من 18 سالمه 1 سال پیش با یه دختری آشنا شدم که بعد چند هفته به سختی عاشقش شدم....کافی بود ازم چیزی می خواست تا با جون و دل براش تهیه کنم....عاشقش بودم....خدا شاهده عشقم پاک بود و به خاطر حوس نبود....حتی خودش یه بار امتحانم کرد اما دید که عشقم پاکه....همه چی خوب بود تا اینکه یه روز زنگ زدو بهم گفت دیگه نمی خوام باهات باشم......
من کامل خورد شدم و دو هفته ای حالم شدیدا بد شد اما خوب بعدش کمکم با این قضیه کنار اومدم....سعی کردم با کارم و درسم خودمو مشغول کنم...خیلی سخت بود اما شد...هنوزم بعضی از خاطره هاش اذیتم میکنه اما با خودم میگم اون لیاغت نداشت....

niloofar

6 دی 1391 16:58
 
عجب دنیایی همین که میدونن دوسشون داری میزارن ومیرن یه روز عاشقم بود واقعا دوسم داشت کارشناسی ارشد دانشگاه تهران قبول شد وبا اصرار خودم رفت نمیخواستم باعث پیشرفتش بشم عاشق هم بودیم یه روز برگشت بهم گفت بهتره تا زمانی که وقت ازدواج برسه جدا شیم سخت بود نمیتونستم قبول کنم انگار غرور وعشقمو زیر پاش له کرد رفت و درسشو بهونه کرد عاشقش موندم بهش گفتم منتظرش نمیمونم ولی باز موندم با یه شماره دیگه بهش زنگ میزنم تا فقط بگه الو من قطع میکنم صداش آرومم میکنه چند وقت پیش فهمیدم درس خوندن بهونه بوده منو بخاطر یکی از همکلاسیهاش ول کرد بعد نه ماه بهم زنگ زد گفت اونموقع که با من بوده با اون دخترم دوست بوده الانم حاضر نیست ازش جدا بشه چون دوسش داره و نیازاشو تامین میکنه عشق پاکمو به هوس فروخت بهم خیانت کرد اما باز عاشقشم چون همه زندگیمه میدونم یه روز پشیمون برمیگرده حتی اگرم برنگرده مهم نیست چون من یه نعمت بزرگ به اسم عشق تو قلبمه

پريان

7 دی 1391 15:23
 
من عاشق پسري شدم بنام شايان خيلي همديگرودوست داشتيم ولي خانوادم فهميدنوگوشيموگرفنن خونه اوناتهران بودوخونه ماورامين اوايل جداييمون باگوشي دوستام باهاش درارتباط بودم اماوقتي مطمْن شدم بهش نميرسم الكي بدوستم گفتم بهش بگوبايكي ديگه اشناشدم چون نميخواستم دلش الكي خوش باشه حلا1سال ازهم جداشديم امامن هرشب بايدش ميخوابم اينم يه فداكاري عشقي

سعید

18 دی 1391 12:27
 
سلام من فقط میخوام یه کلمه بگم که دخترا خیلی خیانت کارن تا چشمشون به کسی بهتر از دیگری میفته دست و پاشون شل میشه.
بخدا راست میگممن همین امروز شاهد این موضوع بودم.
بخدا نمیدونستم اخرش این میشه وگرنه حتی نگش هم نمیکردم چه برسه که عاشقش شم و 2 سال باهاش بمونم.
اوایل دوستم داشت واسم میمرد و تازگی فهمیدم دو نفر دیگه هم ب غیر من داره .
نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی هیچ کدومشون به من نمیرسن بخدا نمیرسن.
هیچی واسش کم نذاشتم.هیچی.
حالا میخوام به همتون بگم دختر ارزش هیچی رو نداره امروز بدجور حالم خرابه بدجور...
عشق=مرگ
عشق=بدبختی
عشق=نارو زدن
بازم میگم دختر به درد عاشقی نمیخوره از همشون متنفر شدم با این که من 17 سال بیشتر سن ندارم ولی بخدا تجربه داشتم از همه ی شما هم بدجور قلبم شکست که دیگه ترمیمی نداره
خواهش میکنم از شما تا این مطلب رو در صفحه اصلی وب بزنید مرسی

negar

26 دی 1391 20:23
 
سلام من نگارم الان تقریبا 18 سالم من 3سالو نیم با پسر عموم دوس بودماینم بگم که من چون برادر ندارم با همه ی پسرای فامیل مثل خواهر برادریم ولی من از بچگی عاشق سعید‏(پسرعموم‏)بودم کم کم این حسو در اونم فهمیدم خلاصه عشق ما به هم طوری بود که اون گفت بیا منو تو برا هم باشیم ما 3سال دوس بودیم ی روز که رفته بودیم بیرون تو گوشیش پر اسم دختر بود باهاش تموم کردم البته به این سادگی ام نبود من خیلی حالم خرابه افسرده شدم ولی اون هنوز دنبالمه حیلی به تو مهمونیا همش میبینمش....ب
ببخشید این خیلی خلاصس نمیتونم بیشتر تایپ کنم به وبم سر بزنیدتو وبمم هس ببخشید ولی به کمکتون نیاز دارم

kocholo

27 دی 1391 2:14
 
سلام.
من 17سال بيشتر ندارم تواوج نوجوونيم 3سال از عمرمو صرف يه آشغال كردم خواستم به دخترا بگم هيچ وقت به پسرا اعتماد نكنن، چون همشون واقعا يه ذره ارزش ندارن،البته دور از جون بعضياشون، من به خاطر اون عوضي حتي معتاد شدم، يه ذره رحم نداشت خداروشكر الان 5ماهه ترك كردم خواهشن به عشق زميني تن ندين كه به لجن ميكشتون، من تواين سن كم يه راه هايي رو خيلي زود رفتم. الان يه ماهه بااون آشغان بهم زدم ولي نميدونم باحرفاي پشت سرم چيكار كنم من دختر هرزه اي نبودم ولي در دهن مردمو نميشه بست الان فقط دوس دارم بميرم چون فقط خدا از دل من خبر داره شماام واسه مردنم دعا كنين ممنون.
عشق پاك تو آسمونه توزمين دنبالش نگردين...

مریم

1 بهمن 1391 20:59
 
سلام
خوشحالم این وبلاگ و پیدا کردم شاید با نوشتن تو اینجا یه کم از غصه هام کم شه
الان که مینویسم 30 سالمه یه پسر دارم ازدواج کردم یه ازدواج سنتی اوایل سعی کردم به خاطر تعهدم عشقم و فراموش کنم ولی حالا که 6 سال از روز تعهدم به همسرم میگذره فهمیدم عشق یه بار تو زندگی هر کسی اتفاق میافته و تا آخر عمر فراموش نشدنیه منم نتونستم عشقم و فراموش کنم هنوزم که یادش میکنم دلم واسه ریز به ریز خاطراتم باهاش پر میکشه از وقتی رفته 8 سال میگذره میگفتن از دل برود هر آنکه از دیده برفت واسه من شده در دل برود هر آنکه از دیده برفت
دارم میسوزم از دوریش هنوزم نمیدونم چرا ازم نپرسید و به جای من تصمیم گرفت بدون خداحافظی رفت گفت برام اینطوری خوبه شنیدم گفت نمتونه ببینه اذیت میشم
حالا دیگه با یادش صبحم شروع میشه و با یادش روزم شب میشه
فقط خواب و رویاش برام مونده
کاش همه معنی عشق و درک کنن و اون و با عادت یا با وابستگی یا دوست داشت اشتباه نگیرن
من دیگه میدونم سرنوشت هیچ وقت ما رو سر راه هم قرار نمیده اگرم قرار بده دیگه دیره من فقط میتونم بعد مرگم اون و داشته باشم
اگه روزی نوشته هام و بخونه میخوام بدونه عشقش هیچ وقت جایگزین نداشته

پریسا

2 بهمن 1391 16:19
 
سلام
من عاشق شدم عاشق برادرشوهر خواهرم خیلی دوسش دارم.براش میمیرم تاحالا دوبارخودکشی کردم.ولی اون منومثل خواهرش میبینه و الانم بادوست چندساله خودم نامزدکرده
حالا الان که بخاطرخودکشیم بیمارستانم.الان داره عقدمیکنن.میلاد وسپیده خیلی نامردین.چون میدونستی.

شايان

4 دی 1391 16:59
 
سلام دوستاي خوبم واقعاوب جالبي داري بااينكه دلم خيلي پرولي مينويسم تاتايخورده خالي شم من حدود4سال پيش بودكه دوست صميم علي بهم زنگ زدكه شايان چراجلوداداشتونميگيري.باتعجب پرسيدم منظورت چيه گفت داداشت باخواهرزادم دوسته. منم كلي شرمنده شدموازعلي عذرخواهي كردموبهش گفتم خبرنداشتم بعدرفتم سراغ داداشموبهش گفتم دوره پري روخط بكش امابه حرفم گوش نميكرد منم پيگيرنشدم تاحدود7ماه بعد پري به من زنگ زدو وقتي جواب دادم گريه ميكرد گفتم چراگريه ميكني گفت داداشت بهم خيانت كردهووبايه نفرديگه دوسته وتركم كردمنم خدايي كلي باهاش حرف زدمو دلداريش دادم وگفتم ناراحت نباش خلاصه چندروزي گذشتو داداشه نامردم شماره ي پري رو به 1پسراشغال داد وپري بهم گفت بهش گفتم باهاش دوست نشداما اون چندروز بعدباهاش دوست شدورابطه ي من بااون قط شدتا3سال بعدكه پري بهم اس دادوهمه چيروگفت كه پسره ابروشوبرده دلم سوخت راستش من عاشق پري بودم امانميتونستم بهش بگم بخاطرعلي من هم بعدازاون همه سال بهش گفتم دوسش دارموبهش گفتم گذشتشوبخشيدموازهمه چي خبردارم.پري خانواده ي خوبي داره ومنم دوسش دارم زياد.اما منواون بهم نميزسيم شايدهم سرنوشت ماروبهم رسوند چندين بارباهاش بيرون رفتمودخترباايمانيه بهش اعتماددارم.اماايكاش چندسال پيش ازاخساسم بهش ميگفتم واعاعاشقشمودوريش منوعذاب ميده.الان هم دلم براش تنگ شده ولي سرنوشت هرچي باشه همونه ومن تاهرجاكه بشه باهاش هستم.فقط ازكارچندسال پيشم ناراحتم.ايكاش بهش ميگفتم.اونم منودوست داره .خداكنه سرنوشت ماروبهم برسونه.راستي من23سالمهودانشجوشهرسازي زاهدانم.پري هم17سالشه.

بيگانه

4 دی 1391 1:07
 
من خوذم 3سال پيش بايكي اشناشدمواولين عشقم بودخيلي رابطه ي پاكي داشتيمو دوستيمون خيلي طول كشيدتااينكه يه روز فهميدم بادوست صميميم دوست شدو ولي ازش پرسيدم حقيقت داره گفت اره وباهام بهم زدوالان هم باهاش ازدواج كرده من پسري نبودم كه هزش سواستفاده كنم ولي اون خيانت بزرگي بهم كردمنواون ميتونستيم راحترازهم جداشيم ولي اون بااين كارش فقط حس نفرت ازدخترارو رومن گذاشت.وجدانادخترا نامردن.من بدازاون باهيچكس نبودم.بدبختي هنوزدوسش دارم.خداكنه خوشبخت بشه.سعي كنيدتنهاباشيد.تنهايي هم خودش نعمتيه.موفق باشيد

نازی

2 دی 1391 13:21
 
سلام به همه دلشکسته ها
وقتی داشتم اینارو میخوندم اشک هام مث بارون میریختن ٫اخه همه مث همیم
منم ی محسن داشتم که چتی باهاش اشنا شدم و 3ماه تابستون روزی 4-5 ساعت باهم چت میکردیم٫ بعد اون رفت دانشگاه منم رفتم٫من بهش گفتم فراموشم میکنی٫گفت نه٫رو حرفشم موند٫ بعد اون شماره خواست من ندادم ٫گفت ما با هم ازدواج میکنیم پس چرا نمیدی؟من که عاشقش بودم ندادم میدونید چرا؟چون اون کرد بود سنی بود منم شیعه خانوادمو میشناخنم میدونستم بهم اجازه نمیدن باهاش ازدواج کنم٫ الانم 1 سال ازش جدا شدم ولی روزی نبوده که بیخیالش بشم٫شبی نبوده که چشام به خاطرش نباره٫چتی از حالو روزش خبر دار میشدم٫ولی حالا 20 روزه که ازش خبر ندارم دارم میمیرم٫از گریه بدم میاد از اشکای لعنتی که حتی الان که دارم اینارو مینویسم راحتم نمیذارن٫ نمیدونم به خاطر خانوادم پا رو دلم بذارم یا به خاطر عشقم دوره خونوادم خط بکشم ازتون راهنمایی میخوام٫منو محسن 20 سالمونه٫لطفا راهنماییم کنید چیکا کنم؟؟؟؟؟؟؟

امید  

30 آذر 1391 21:41
 
غم برادر مرده را برادر مرده میداند
من عاشق یه دختر شدم احساس می کردم کل وجودمه
بااینکه با هام نبود ولی چه شبهایی بایاد او سحر می کردم
با اینکه دانشجو بودم ولی به احدی جز او فکر نمی گردم
بچه تهران بود ولی من ایلامی بودم
واسه اینکه بهش نزدیک بشم فوق لیسانس دانشگاه علم وصنعت قبول شدم
یه کتاب هم نوشتم که به اون تقدیمش کردم
ولی بهم خیانت کرد وتنهام گذاشت

نیما

30 آذر 1391 13:48
 
سلام.من 18 سالمه و تا الان.مخصوصا سال دوم و سوم دبرستان با خیلی ها بودم. شاید بالای 30 نفر بوده. من دیگه به این بلاگ سر نمیزنم چون وقتشو اصلا ندارم.الانم خیلی اتفاقی شده. من واقعا ادم با تجربه ای شدم. دیگه حتی از نگاه دختا میخونم که تا کجای رفاقت پایه هستن. ولی ولی وقتی فکر میکنم واقعا افسوس میخورم.من سمت هوس نرفتم و فقط دوستی رو واسه گردش و تفریح و شادی میخواستم.خیلی پیشنهاد ارتباط داشتم ولی حقیقتا به همشون پاسخ منفی دادم چون واقعا میدونم عاقبتش میشه عذاب وجدان و نگرانی و پستی. فقط میخوام ی نصیحت بکنم حالا از طرف ی رفیق کوچولو. اینو بدون که تا موقع و به وقت ازدواج با کسی دوست نشو و دل نبند چون من مطمنم پسری که میاد به شما پا میده 100درصد با کسی دیگه هم بوده فقط واسه هوسش دوست شده اخرشم که 95 درصد جدایی هست فقط 5 درصد بهم میرسین که اونم زندگی درستی نمیشه کرد. بخدا دارم با تمام وجودم میگم که پشیمونم از این 2 سالی که وقتو عمرمو گذاشتم پای دوستی و دختر بازی.ولی چند ماهی میشه که از ته قلبم توبه کردم و انقد درس خوندم که دیگه حتی شکل دوستام رو هم به سختی یادم میاد.فقط واسم دعا کنید کنکور دانشگاه فردوسی مشهد قبول بشم. الان ریاضی میخونم و میخوام ایشاا... مهندسی مکانیک بگیرم.من میتونم چون به خودم ایمان دارم .

sepideh 

22 آذر 1391 8:39
 
مچاله میکنند.........خط می زنند...........خلاصه راحتند................ارث پدرشان که نیست،دل تنهای من است.
درزندگیم به هیچ کس خیانت نکردم جز خودم،،،وفای به تو خیانت به خودم بود


 

ستایش

20 آذر 1391 20:48
 
سلام بچه ها.دلم خیلی گرفته.از زندگی سیرم.من الان1ساله عاشقم.بخاطرش با خانوادم جنگیدم با دوستام از درس عقب افتادم اما اون برای رفیق شدن با من شرط میزاره برام خیلی سخته دیگه نمیدونم چیکارکنم از یه طرف دوسش دارم نمیخوام فراموشش کنم از یه طرف شرطاش سخته برام.همه میگن ارزش نداره فراموشش کن اما من نمیتونم اگه امیدی واس بهم رسیدن نباشه خودمو خلاص میکنم به این ماه محرم قسم میخورم.من بدون آرش میمیرم اینو به کی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟چرا کسی حرفمو نمیفهمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟مگه گناه کردم عاشق شدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خب یکی جواب بده دیگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!من میخوامش ازش نمیگذرم حتی اگه ازم متنفر باشه اینقد میرم دنبالش تا عاشقم بشه من بون اون میمیرم.همه فکر میکنن فراموشش آسونه اما برای من سخته همه سرزنشم میکنن اما دیگه برام مهم نیس هرچی دوس دارن بگن من فقط به فکر آرشم همین و بس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!: S:-( (

MM  

17 آذر 1391 23:17
 
روی ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن***به اینکه من دوست دارم یه ذره شک نکن***بذاربهت گفته باشم ماجرای ما وعشق تقصیرچشای توبودوگرنه ماکجا عشق؟***سرم تولاک خودم ودلم یه جو هوس نداشت*** پس که یه عمر آزگار کاری به کارکس نداشت***تا اینکه پیدا شدی وگفتی ازاین چشای خیس*** تودفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس ***عشقو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم*** وقتی که گریه میکنی حریف بارون نمیشم ***روی ساحل سرخ دلت اسم کسی روحک نکن به اینکه من دوست دارم یه ذره شک نکن **هنوزیه قطره اشکتوبه صدتا دریا نمیدم*** یه لحظه باتوبودنو به عمردنیا نمیدم***همین روزابه خاطرت به سیم آخر میزنم***قصه ی عاشقیمونوتو شهرمون جار میزنم****______یه دنیا ممنون ازسایتتون!

shabnam

16 آذر 1391 21:07
 
من عاشق یه پسره ام که9سال ازم بزرگ تره......باهم دوست نبودیم ولی من کاملا دیوونش بودم.....حالا اون پسره نامزدکرده ومنم دیوونه شدم....درسمم کاملا افت کرده وازنمره ی20اومدم رو16واینا.....دیگه امیدی به زندگی ندارم...میخوام بمیرم......توروخدا کمکم کنید
به وبم بیایدوازطریق نظرکمکم کنید
منتظر نظراتونم بااااای

فرشته

15 آذر 1391 19:49
 
سلام منم عاشق يكي هستم كه الان ازهم جداشديم نميدونيدچقدرسخته شماها كه پيام نوشتيدخيلي كم بادوست پسراتون بوديدولي من 7سال بايه پسربودم عاشقش بودم عمرم بود ولي الا كه دارم واستون پيام مينويسم دارم گريه ميكنم بعد7سال گذاشت رفت كسي كه ميگفت عاشقتم نفسمي فرشته وقتي پيشمي قلبم ازكاروايميسته واسم گريه ميكرد الان بيخيالم شده سپيده جون داره قلبم ازجاكنده ميشه فك كن بعد7سال واسم خواستگاري نيومده كل فاميلم فهميدن من دانشجويم خونه خاله ام كه رفتم شوهرخاله ام بهم گفت كه اگه توروميخوادبيادبامن حرف بزنه بهش گفتم ولي اون هيچي نگفت بعدكه باهم رفتيم بيرون بهم گفت من باشوهرخاله ات صحبت نميكنم خيلي ناراحت شدم بعدبهش گفتم منوببردانشگاه منوبردوازاون روزديگه بهم نزنگيداخه مامانش عيدواسه دختردايش رفته صحبت كرده ولي ميگه نميخوامش نميدونم حرفاشوباوركنم دارم ديونه ميشم جالب اينجاس كه نميتونم كسي ديگه رودوست داشته باشم بخدااخرنامرديه كاش ميمردم

sahra

12 آذر 1391 22:46
 
سلام بچه ها.من ۲۴ سالمه .منم میدونم شکست عشقی چیه!ولی میخوام به همه شمابگم دوباره میشه عاشق شد.بچه هاولی اینو بدونین که عشقو خودتون انتخاب میکنید بافکرکردن بهش با حرف زدن.گاهی عادته عشق نیست.وقتی باعشقتون ازدواج میکنید تازه چشماتون باز میشه اونموقع میخواییدبدونید که طرفم واقعاعاشقه؟سعی کنید عاشق کسی باشید که عاشقتونه چون اگه اینکارونکنید از خوشبختی محروم میشید

آزی

 
خاطره يعني
يه سکوت غير منتظره ميون خنده هاي بلند

سلام من اولین بار به وبتون اومدم پیشاپیش تولدتون مبارک.
بهم سربزنید خوشحال میشم.

مینا

11 آذر 1391 20:59
 

سلام.من مینا هستم .وقتی همسن شمابودم یعنی 15.16سالگیم مث شماها عاشق میشدم گریه میکردم.تصمیم به خودکشی میگرفتم.یکطرفه عاشق میشدم.وخیال میکردم تا ابد فراموششون نمیکنم.الان که 4ماهه نامزدکردم و23سالمه. بایه پسرباشخصیت و اصل و نصب دارکه بی دلیل دوسش نداشتم.میگفتم نمیتونم عاشقش بشم. ولی الان نه تنهاعشقای قدیمیمو فراموش کردم بلکه شدید وابسته ی همسرم شدم.فقط دخترخانوما اینو فراموش نکنین حتی اگه عاشق هم شدین عفت و بکارتتونو حفظ کنین.پسر رو به حریم شخصیه قلبتون اگه راه دادین به حریم تنتون راه ندین.چون تنها چیزی که فراموش نمیشه اونه. ارزوی خوشبختی همتونو دارم.بوس سلام زهراجان؛میبینی من ۷سال وچندماهه عاشقشم وازعشقم نسبت به خودش خبرنداشت ولی اونم منومیخواست که میاد دوستم داره من باورنمیکردم درحالیکه عشقم بودعشقم خواستگارامو رد میکردم بخاطرش تا اینکه یک خواستگاراومد وبه زور دادن منوبهش ا لان ۷ساله وچندماهه عاشقشم عاشق یروز رفتم مغازه دیدم تومغازه نشسته بابقیه رفتم تونگاش کردم خیلی زیاد چیزی نخریدم فقط نگاش کردم وقتی بیرون اومدم ازبیرون دوباره نگاش کردم اونم نگاه من واقعاعاشقش بودم ولی دیگه نمیرسم بهش۰عشق من نسبت به اون همیشه توقلبم میمونه اینوگفتم که بانگاه میتونی بفهمونیش که عاشقشی

سلطان غم ها

3 آذر 1391 9:54
 
سلام به همه ی دل شکسته ها که خدا تو دلهای شکسته هاس...
وقتی داستانت رو خوندم،یجوری نمک به زخمام پاشیدی و آخرش خیلی خوشحال شدم،ایشالا یه عمر زندگیتون پر از شادی باشه
چه روزگاری شده،همه تنهان!!
فکرکنم تنهایی هم یجور مد شده
از خدا میخوام،هیچکسی دلش نشکنه...
منم مثل همه تنها و شکستم
الان 2سالی میشه که از خونه بیرون نرفتم،شاید باور نکنید ولی به این ماه عزیز حقیقت داره:این واسه من که پسر20 ساله ام خیلی سخته،همه جای شهرمون برام خاطره ای از عشقمه...
با خودم عهد بستم تا آخر عمر منتظرش بمونم،خدا رو چه دیدید،شاید روزی پشیمون بشه برگرده...با اینکه تنهام گذاشته باز خوش ندارم که بهش خیانت کنم،شاید چوب سادگیمو خوردم
همتون رو دوست دارم،سعی کنید به هر کس و ناکسی دل نبندید
بچه ها مواظب خودتون باشید
برام دعا کنید
خداحافظ

میثم موسوی

30 آبان 1391 2:09
 
فراموش میکنم

فراموش می کنم

فراموش می کنم تقدیزی را که با تو رقم خورده شد

فراموش می کنم لحظاتی را که با تو سپری شد

فراموش می کنم نفسی را که با نفس تو هماهنگ شد

فراموش می کنم دلی را که برای وداع تو ترک خورده شد

فراموش می کنم اشکی را که برای انتظار تو جاری شد

فراموش می کنم رویاهایی که با تو پروزانده شد

فراموش می کنم ارزوهایی که با وجود تو محقق شد

فراموش می کنم خونی که با نبض تو در رگ هایم جاری شد

فراموش می کنم

فراموش می کنم

زندگی!

دوست!

تو....

همه چیز را فراموش می کنم

من می توانــــــــــــــــــــــــــ ـــــــم...

تنها

24 آبان 1391 14:37
 

آااااااااه
من شكست عشقي خوردم بدجور
با يكي دوست بودم بابام فهميد،شماره پسره رو از گوشيم حذف كرد و خطمو عوض كرد.
به پسره ايميل دادم و داستانو گفتم.گفت:صبر كن آب ها از آسياب بيفته و بعد شماره جديدتو بهم بده.منتظر ايميلم باش.
بعد از يك ماه شماره جديدمو بهش دادم،زنگ زده ميگه:ببين آني جون،فلان دختره واسه من ساخته شده خوب؟پس ولم كن واسم درد سر ميشه
سه ماه با هيشكي حرف نزدم يعني تابستونم زهر مار شد.هنوز به فكرشم

از کلاس سوم ابتدایی باهاش بودم تا اول راهنمایی تا اینکه یک سال با هم قهر بودیم البته تو این سه سا شش بار مامانم و ده با داداشم فهمیدن اما ازش جدا نشدم ازش پرسیدم منو واسه هوس میخوای گفت اولای دوستیمون اره ولی الان نه باور کردم بیش ار صدبار با دوستای خودم دوست شد ده میلیون بار با غریبه ها اما ازش جدا نشدم حتی قهرم نکردم فقط جلو خودش گریه میکردم پنج بار رگمو زدم و بارها قصد خودکشی گرفتم اما اون نگذاشت قهر بودیم تا اینکه امسال باز اومدو گفت بیا با هم باشیم دقیقا پنج هفته پیش گفت من تورو خیلی دوست دارم منم اشتی کردم باهاش تا اینکه دو هفته پیش بهم گفت تا چهار ماه پیش تو ترک اعتیاد بوده باورم نشد چون سنش 18 ساله خیلی ناراحت بودم تا الان وقتی یادم میاد خیلی گریه میکنم گفت شروع کرده بوده اول ماری بعد بنگ و تریاک و شیره و بعدش هم گرد میکشیده که خانوادش فهمیدن من الان یک هفته هست بهش گفتم گوشیمو دادم مامانم تا بتونم درس بخونم البته راست گفتم اون بی معرفته و تا حالا به اندازه موهای سرم قلبمو شکسته اما هنوز دوستش دارم همه میگن اون پسته چی بگم ....

فرزانه¤

20 آبان 1391 3:38
 
سلام؛من فرزانه هستم ۱۸سالمه؛من بایه پسر خیلی خوشکل آشناشدم اسمش حسام بود؛ وقتی که رفتم خرید باهاش آشنا شدم ؛ باهاش دوست شدم چون نمیخواستم احساس تنهایی کنم میدونستم بادخترای زیادی دوسته؛ اول بهش وابسته نشدم یعنی خودم نمیخواستم این اتفاق بیوفته؛۲ماه از دوستیمون گذشت و اون باید میرفت سربازی ؛وقتی این خبرو شنیدم خیلی ناراحت شدم؛وقتی ۲ماه اول سربازیش تموم شد اومد وبهم زنگ زد خیلی خوشحال شدم بهم وابسته شدیم خیلی دوسم داشت بهم میگفت دخترپاکی هستی وبخاطر همین عاشقم شده و خیلی دوسم داره؛منم ساده بودموحرفاشو باور کردم؛خلاصه۸ ماه باهم بودیم خیلی کم میرفتم پیشش؛هرموقع که باهاش قرار میزاشتم بادختر عموم میرفتم؛ بدجور عاشقش شده بود هرشب دعا میکردم که همیشه عاشقم بمونه وترکم نکنه؛ تا اینکه فهمیدم بادخترعموم دوسته؛ خیلی سخته؛باهاش بهم زدم هرچی از دهنم اومدبهش گفتم؛شبوروز گریه کردم اعصابم خراب شده بودم قرص میخوردم؛هرشب سردرد شدید؛ ۱ماه گذشت و باسعید آشنا شم؛پسر خیلی گلیه باهمه ی پسرا فرق میکنه ۳ماه باهم دوستیمو هیچ مشکلی نداریم ولی هنوز حسام رو فراموش نکردم میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست؛ سعید قراره بیاد خاستگاریم ومن خیلی خوشحالم باور کنیدهرشب موقعه ی نماز برای عاشقا دعا میکنم؛ عشق خیلی زیباست...امیدوارم همتون به عشق واقعتون برسید؛آرزوی خوشبختی برای همه

armin

15 آبان 1391 20:32
 

لیاقت می خواهد واژه ” ما ” شدن
لیاقت می خواهد ” شریک ” شدن
تو خوش باش به همین ” با هم ” بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت

****************************************

تنـــــــهایی...
تنهایی حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ...
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود ... !!

سارا

13 آبان 1391 12:34
 
سلام دوستای عزیزم.امیدوارم هیچ غمی تو دلتون نباشه ولی من همیشه غمگینم و همیشه خواهم بود.بچه که بودم با یه پسردر رابطه بودم و این رابطه با تهدید اون چند بار تکرار شد و این نقطه سیاه زندگی منه به کسی نمیتونم بگم.بعد این ماجراهیچ اشتباهی نکردم و با کسی دوست نشدم تا این که به دانشگاه اومدم از رشته ای که میخونم متنفرم وچیزی تا اخراجم باقی نمونده یه سال بود که یه پسر رو میشناختم گذشتش رو برام تعریف کرد بد گند زده بود ولی گفته بود پشیمونه دوستیمون تا خواستگاری اون از من پیش رفت من هم داستانم رو براش گفتم اونوقت بود که همه چیز تغییر کرد شب اس میداد اونم قبل خواب اگه میزنگید تو خیابون بودم بهم میگفت چرا باز مثه دختر خیابونی ها ولی.اخرین بار هم یه دختر دیدم خیلی ازش خوشم اوم ولی حیف نشد بهش شماره بدم.تو این دوستی فقط من تحقیر میشدم پس همه چیز رو تموم کردم خیلی ناراحت بودم کسی رو که از ته دل دوس داشتم اینجوردلم رو شکوند همین وقت بود که یه پسر دیگه بهم پیشنهاد داد منم که به یه مو بند بودم قبول کردم باورهاش رو قبول دارم حرفاش رو قبول دارم و خودش رو قبول دارم هیچ وقت نخواسته ازم سو استفاده کنه و همیشه تو هر کاری بهم کمک میکنه و من واقعا عاشقشم.اما اون... از اولش اون هم عاشقم بود اون هم مثه دوس پسر اولم گذشتش رنگین بود ولی من اعتقادم این بود که گدشته ها خیلی وقته گذشته و اون دیگه اون ادم سابق نیست چند ماه که از دوستیمون گذشت منم ماجرام رو براش تعریف کردم اون تحقیرم نکرد از حرفام سواستفاده نکرد اما تغییر کرد دوسم داره ولی بعنوان یک دوست ازم خواست که عاشقش نشم وابستش نشم اما من واقعا عاشقشم ای و این رو میدونم که اون هم دوسم داره اما غیرت ما ایرانی ها ازهمه چی مون مهمتره.من محکوم به اینم که کسی رو دوست نداشته باشم نباید کسی هم دوسم داشته باشه هیچ وقت نباید حرف دلم رو به کسی بگم چون یاد میگیره دلم رو از کجا بشکونه.همه تا زمانی خوبن که من یه بانوی پاک دامنم ولی بعدش از دایره انسانیت خارج میشم مشم مثه یه سنگ که نباید احساس داشته باشه نباید چیزی به نام قلب ته سینش باشه فقط باید با دیگران در رابطه باشه ولی دوسشون نداشته باشه.ایناس که داره نابودم میکنه داره روحم رو میخوره زندگی رو ازم میگیره من همیشه خوشحال بنظر میرسم خیلی ها بهم میگن خوشا به حالت تو چقد خوشی ولی همش ظاهره هیچکس از درونم نمیدونه.یکی مثه من چه میتونه بکنه؟بمیره؟
برا همتون ارزوی خوشبختی میکنم

الی

8 آبان 1391 8:04
 
سلام منم یه عاشق شکست خورده ام دوست دارم براتون تعریف کنم بلکه اروم بشم یه کم.
راستش من دو سال پیش که تو محل کارم بودم یه پسری هی زنگ میزد میگفت میخوام باهات دوست بشم اما من قبول نکردم چون اهل این کارا نبودم بلاخره با اصرار اومد تو دفتر کارم که ببینمش نمی دونم اصلا چی شد که شمارمو بهش دادم به خاطر اصرارش قول دادم فقط دوماه باهم باشیم وقتی دوماه تموم شد هی تمدید کرد بلاخره منم تو این مدت عاشقش شدم من خیلی ساده هستم خیلی صادقانه جلو رفته بودم چون اولین عشقم بود و هیچ چیزش هم برام مهم نبود جز خودش.ولی تو این مدت فهمیدم خیلی چیزا رو بهم دورغ گفته محل زندگیش اینا باورتون میشه اخر رابطمون فهمیدم اسم و فامیلی و کارش رو هم بهم دروغ گفته خیلی ناراحت شدم من همش از لحاظ مالی کمکش هم کرده بودم تازه اون وسطا برا اینکه منو برنجونه بهم گفته بود یکی رو برام نشون کردن به خدا خیلی داغون شدم ولی اخر ش فهمیدم اونم دروغه با این همه خیانتها من هنوزم دوسش داشتم عشق واقعا یه چیز دیگه هست ولی اون نامرد منو ترک کرد خیلی بهش اصرار کردم گفتم دوست دارم گفت نه هزارتا بهونه اورد و منو ترک کرد باورتون میشه برام قسم خورده بود که به عزای حسینی تنهات نمی زارم ولی همش دورغ خیلی ازش ناراحتم خیلی وافعا انصاف نبود با من اینکارو بکنه. هنوزم دوسش دارم ولی متاسفانه دیگه دارم ازدواج میکنم و از دلم نرفته. اون دیگه دنبال من نیومد. به کم برام دعا کنید شوهر ایندم جاشو همچین برام پر کنه که حتی دیگه یادش نیفتم

 

 

+نوشته شده در جمعه 15 مرداد 1398برچسب:خاطرات عشقی جدید3 (آبان1394),ساعت20:46توسط ۩ dj محمد ۩ | |

     

      

 

 

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 15 مرداد 1398برچسب:عکس احساسی عکس ,ساعت12:43توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 قبل از خارج شدن حتما نظر بدهید ممنون گلهای من

 عشق خیلی خیلی قشنگه چون نعمتی از خداست قدرشو بدون


ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم

                                                            dj_khatere2000@yahoo.com 

https://telegram.me/djampmohammad

 

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی


 اسیر ایمان،وفای عشق djمحمد

خواهر گلم الهه

 

 

داستان من این بود که اول بهم گفت عاشقمه زود به زود دلش واسم تنگ میشد منم چون نمیخواستم شکست عشقی بخورم بعضی اوقات بهش میگفتم بیا تموم کنیم ولی میگفت نه تا چند روزی گذشت و منم همون حس رو نسبت بهش پیدا کردم ولی دیگه اس ام اس نمیده انگار دیگه دلش واسم تنگ نمیشه بهش اس دادم تا نگه همش من اس میدم ولی بازم اس نمیده میشه بگید این یعنی چی ایا ازم خسته شده یا با یکی دیگه است به راهنمایی احتیاج دارم لطفا بگید چه کار کنم

خاطره از دوستم .محمد ایمانی

یادگاری های تو

1- سحرگاهان که شبنم آینی از پاک بودن راب پاکش آرزو کردم برایت شاد بودن شاد ماندن را

2- آرزو دارم دلت از غصه ها خالی شود**سهم تو از زندگی یک عمر خوشحالی شود.

3- آسمان را ستاره زیبا کرده ، باغ را گل ، عشق را محبت ، چشم را اشک و شما را معرفت

4- ای رفیق با وفا هرشب دعایت میکنم/گز ندارم زانتیا فرقون سوارت میکنم

5- عشق چون قدیمی شد معتبر شود عاشق/دوست چون قدیمی شد حرمت دگر دارد.

6- یادمون باشه روی شیشه دلمون حک کنیم که دوست داشتن تاریح مصرف نداره.

7- دلبرم در مذهب ما بی وفایی کار نیست ، شمع اگر عاشق نباشد تا سحر بیدار نیست.

8- نبودن هرگز به تلخی از دت دادن یک بودن نیست ، بودن هایت را هرگز از دست نده

9- ماه من غصه نخور دنیا را بسپار به خدا ، هر دومون دعا کنیم توهم جدا منم جدا

10- کدامین شاحه گل را بخاطر مرامت تقدیمت کنم ، که وجودت عطر تمامی گلهاست

11- در سکوت دادگاه سرنوشت/عشق بر ما حکم سنگینی نوشت/گفته شد دلداده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت

12- خواب اصحاب کهف قصه ی تکراریه ماست ما همانیم که در غار دلت پوسیدیم.

13- یک بوسه زلبهای تو در خواب گرفتم/گویی که گل از چهره مهتاب گرفتم/هرگز نتوانی تو زمن دور بمانی/چون عکس تو را در دل خود قاب گرفتم.

14- ای همه دارو ندارم،ای تو ماه شب تارم،جز تو من کسی رو ندارم، که سر کارش بذارم.

15- امشب کجاست مهر درخشانم*بی ماه روی او شب من تارست*در خواب ناز رفته نمیدانم*یا همچو من نشته و بیدلرست؟

16- تو سیب سرخ کدامینپرتقالیکه هر دانه انارتبه سرخی گیلاسهای درخت موز است!ای گلابی من!(شعر نو)

17- زندگی سوختن و ساختن است بی جهت تجربه اموختن است.

18- باید در مشکلات زندگی گاهی سکوت کرد، شاید خدا حرفی برای گفتن داشته باشه

19- ای مردم حیران جهان،نیک بدانید/نزدیک ترین راه به الله،حسین است.

20- بعد من با یاد من افسوس میماند بجا**در کلبه خاموش من افسوس میماند بجا

21- به جنگل سوخته خاطراتم سوگند ، درخت یادت را باغبان خواهم بود تا ابدیت.

22- طبیبا دردسر کم کن از این درمان بی حاصل**به دشت بی کسی مردن صفای ذگری دارد.

23- تقدیم به انکه کنارم نیست،ولی حس بودنش به من شوف زیستن میدهد.

24- خسته در حبس زمینم ماه من یادم کن**به نگاهی به پیامی سخنی شادم کن

25- ادامه دارد...

 

خاطره عاشقی نویسنده وبلاگ dj محمد :

با سلام به دوستانی که این مطلب می خونن فقط جهت اینکه متن نوشته شده برای اینه که منم مثل همه عاشقای روی کره زمین شکست عشق خوردم وخاطرم فقط می نویسم که دیگران هم باعث بشه به این نوع نوشتن عادت کننن. 

 من محمد 26 ساله از شهرستان زاهدان دانشجوی مهندسی الکتروتکنیک دانشگاه آزاد زاهدان هستم .در طول دوران دانشجوییم که مشغول به درس خوندن بودم روزی یک دختری به نام یلدا که دانشجوی رشته مدیریت بود به صورت اتفاقی در سالن امتحانات آشنا شدم .اولش آشنای خیلی ساده بود بعد از مدتی به دوستی خیلی نزدیک تبدیل شد یک دل نه صد دل عاشق هم شدیم مدت دوستی ما به تقریبا به 2 سال کشید .که یکی از این روزها من متوجه شدم که یلدا از زمانی که بامن آشنا شده بوده با پسری به نام میلاد طرح دوستی داشته بوده و ازم مخفیش کرده بود برام خیلی ناگوار بود که کسی رو که بهم میگه دوست دارم بهم خیانت کرده بوده و من ازش سوال کردم چیزی های که کسی به کسی که بهش خیانت کرده باشه گفتم .... چند روز بعد از صحبتهای ما با هم خیلی برام سخت بود و نمی تونستم این موضوع قبول کنم .بهم زنگ زد گفت:که من تورو اصلا دوست نداشتم وندارم و تظاهر بوده که به خاطر اینکه من فقط به پول ثروت تو چشم داشتم باهات دوست شدم ولی تا وقتی که متوجه شدی ومنم در جوابش بهش گفتم برام پول ثروت اصلا مهم نیست هرچی می خواستی برات فراهم می کردم به خاطر اینکه دوست داشتم دیگه یک قلب شکسته من یک دل نا امیدی از اون روز به بعد نه با کسی دوست شدم ونه عاشق کسی شدم چون من عشقم یکی بوده وخواهد بود

یک حرفی فقط می گم امیدوارم یلدا بخونیش ؟

من دوست دارم امیدوارم دوباره برگردی چون از کارهای قبل که کردی می بخشمت .

___________________________________________________________________________________

خاطره از عزیزیی .رها

من با يك نفر به اسم محمد حسين كه اصفهاني بود دوست بودم بهم گفت دوسم داره بهش عادت كرده بود من عاشقش شده بودم تا اينكه يه روز بهم زنگ زد گفت عاشق يه دختر ديگه شده من خيلي گريه كردم درحد مرگ بهم گفت كمكم كن من قبول كردم بهش كمك كردم به عشقش نزديك شه اما دل خودم شكسته بود تا اينكه يه روز زنگ زد و گفت عشقش سر كارش گذاشته و دوسش نداره و با كسي ديگه دوسته من بازم قبول كردم و باهاش موندم اما اون بيخيال من شد و من سيم كارتمو شكوندم حالا سراغ منو از دوستام ميگره اما عشقم بهش معنا نداشت ديگه دوستش ندارم.

خاطره از عزیزیی .زهرا لطفی

من هم از یک فردی که تمام زندگی من را از من گرفت و به طور کامل شکست خوردم و باختم دوست شدم اما یک روز بعداز 6 سال دوستی که داشتیم و دیوانه وار دوستش داشتم به من گفت داره ازدواج می کنه از حقه ؟

خاطره از عزیزیی .

salam man yekio dos dashtam hame jore vasash maye gozashtam vali delamo shekast hamash tahghiram mikard migoft to vasam bad biyari dari migoft azat badam miyad.albate az aval nagoft azat badam miyad badan goft.ye roz migoft doset daram ye roz migoft azat motenaferam.bazim dad.hamash geryamo dar miyovord.migoft yekio dos dashte.alanam dosesh dare.ye biveye avazi.be man migoft avizoni.tohin mikard .fohsh midad .badam bara inke dakam kone goft marize.hepatit dare o mimire.badan fahmidam dorogh gofte.vaghean delamo shekast.vali man bakhshidamesh.merci ke khondin .baram doa konin az afsordegi dar biyam.mamnon

خاطره از عزیزیی .

سلام من سعيدم 19 سالمه از کجاي شکستم بگم من عاشق کسي شده  بودم که 3سال باهاش زندگي کردم اما....اما زمان اشنايمون فهميدم با کسي دست يني خودش گفت.من که بدجوري عاشقش شده بودم گفتم پس بايد راهمونو ازهم جدا کنيم،1 هفته از جدايمون گذشت شمارشو از رفيقش گرفتم بهش زنگ زدم بهم گفت سعيد من عاشقت شدم گفت من چون باعلي رفيقم نميتونم باهات دوست شم ولي چون دوست دارم و عاشقتم ميخام تو داداشم باشي.من با اين حرف دلم گرفت اما چون شده بود همه زنگيم قبول کردم.اين خاهرو برادري 3 سال کشيد تو اين مدت بين علي و اون مشکلي پيش ميومد به من ميگفت اينم بگم اون عليو خيلي دوسش داشت و از حظور من خبري نداشت.اون ميگفت سعيد با علي مشکل دارم چيکار کنم؟منم که با اين حرفل ميسوختم کمکش ميکردم.دوستان داستان شکست من طولانيه دفيه بد همشو ميگم.درضمن ممنون از سايتون که خيلي ارو کنندس.

خاطره از عزیزیی .سعید

سلام وبلاگت خيلي عاليه.من انقدر پورم که نميدونم چطوري باهاش کنار بيام .اون کسي که دوسش داشتم بد 3 سال بد جوري بهم خيانت کرد بدجوري .انصاف نبود من که کاريش نکردم.دلمو بدجوري شکست.

خاطره از عزیزیی .

سلام.
سایت زیبایی دارید با خوتندن بعضی مطالب آدم واقعا بغضش می گیره
ولی گویا توی سایتتون نمیشه از تنهایی نوشت از کسی نداشتن از همراه نداشتن همدل نداشتن و خیلی چیزای دیگه
ایشالاه همه به عشقاشون برسند
التماس دعا

b.m

 

خاطره درد ناکی از عزیزیی .مریلا

سلام.داداش دمت گرم خیلی بامعرفتی اولین باره یه پسر این حرفو میزنه راستشو بخوای پسرا هر لحظه تویه فکری هستن برعکس دخترا که فقط به عشقشون فکر می کنن.من با یه آقا پسری دوست شدم اینقدر باهم خوب بودیم که باور نکردنی بود ما یه عشق استوره ای داشتیم اما خدا ازم گرفتش اون سرطان گرفت بعداز یک سال فوت کرد ومن بااینکه چهارسال گذشته ولی هنوز امیدوارم برگرده و میدونم که منم میاد میبره پیش خودش و برای همه آرزو می کنم به عشقشون برسن.دیدن مرگ کسی که نفست به نفسش بنده خیلی سخته خدا برای کسی نیاره.خدا اگه درد عشق رو کشیده بود وطعم تلخ جدایی رو چشیده بود هیچ وقت عشق رو نمی آفرید.روحش شاد.

خاطره درد ناکی از عزیزیی .الهه

سلام خوبي ؟ به نظرمن عشق اگه واقعي باشه و از اعماق وجود ادم نشات بگيره هيچوقت فراموش نميشه .

اگه زاهدانيد سلام منم به طلوع افتابش برسونيد

 جوجو عزیزم جوابتو تو سایت نمی دم ایمیل بده تا برات جواب بفرستم

Saber     جدید 7 بهمن 1390 9:57
 
Bazia dar oje mehrabonio dos dashtan, ashegh bodan,tabdil mishan be ye adame pasto maghroro kheyant kar.kheyant tanha in nist ke zamaniro ba diagran begzarani.kheyanat mitone durogh dust dashtan bashe.va inam bedonid ranj tanhai behtar az gedai mohabat as
سیما     جدید 27 دی 1390 23:14
 
خیلی سایت دوس داشتنی دارین...به وبلاگ من هم سر بزنی


من شکست عشقی خوردم اگه دوس دارین بهم میل برنین...

 

شایان 24 آبان 1390 14:51
 
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد



نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد



شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت



کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟



چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر



به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...



رها کنی، برود، از دلت جدا باشد



به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد



رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند



خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد



گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری



که هق هق تو مبادا به گوششان برسد



خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد



به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد

عالی بود این شعرتقدیم شما

 

جدیدجوجو.

10 بهمن 1390 16:42
 
سلام دوستای گلم.به نظرمن این تنهایی خیلی بهترازعشق کثیفه.میدونم وکشیدم که چقدسخته ولی اصلانمی ارزه که به خاطرکسایی که تنهایی وگریه مااصلابراشون مهم نیست بشکنیموبخاطرشون بسوزیم.خودمن بزرگ ترین ارزوم هدایت شدن علیه.قبلادعامیکردم به اشتباهش بی ببره وبرگرده بیشم ولی الان بعدنماز دعامیکنم که برگرده بیش خدا.منم خیلی تنهابودم که به اینترنت بناه بردم.خیلی خوشحالم که همدردایی مثل شمادارم ودرکم میکنن.راستی محبوبه جون بدون عشقت بالاخره ی خیانتی بهت میکرد بس چه بهترکه قبل ازواردشدن به زندگی شناختیش.اصلاهیچ کسی لیاقت عشق باک مارونداره.خواهش میکنم فارسی بنویس ye adamجون چشام کورشد.ممنون که اولین نفربودی که جوابم دادی.همتونودوست دارم.راستی میشه واس چندوقت همین جاباهم درارتباط باشیموباهم مشورت کنیم؟

جدیدNegar

10 بهمن 1390 16:36
 
Thx.ali buuuuuuuuud mer30

جدیدمحبوبه 

8 بهمن 1390 1:42
 
فقط به دعا احتیاج دارم فقط دعا

(هیچوقت نمیبخشمش واگذارش کردم به خدا)

 

جدیدمحبوبه

8 بهمن 1390 1:37
 
سلام بچه ها همه رو درک میکنم منم شکست خوردم شدید من هرروز عشقمو باخانومش میبنم خونمون هم میاد آخه فامیلمونه.خیلی دلم پره برام دعا کنید

جدید1adam 

7 بهمن 1390 1:33
 
bezar manam benevisam man hododan 12 salam bod ba 1 pesari donst shodam behem shomare dad manam bache bodam ahmagh bodam behesh zang zadam haroz beham s midadim hamdigaro mididim haroz behem migoft doset daram haroz behesh mogoftam dosesh daram bad baram az zendegish migoft migoft man asheghe 1dokhtari bodam ono vel kardam to mesle oni behem migoft asheghame man bavar nemikardam bad az 3 sal behem goft man ...mikham manam goftam nemidam haroz esrar mikard manam khodafezi kardam ama bazi vaghta sms midad 1bar goft man toro dost nadashtam faghat bekhatere havas bahat dost shadam kheiliam az in kara ba dokhtara kardam dige hich vaght s nazad shekastam afsorde shodam tapesh ghalb gereftam hame azam dor shodan az hame dor shodam tanha shodam kheili tanha

 

    جدیدagain ye adam

7 بهمن 1390 0:59
 
jojo ino midonam ama man kheili tanham hamishe tanham ehsas mikonam kheili ezafam hata to madresam tanham hich kasi joz khodamo nadaram pas marg behtare ta in zandegie mozakhraf va pesaro 1mosht ahmaghan for me

جدیدجوجو 

6 بهمن 1390 18:52
 
سلام خانمye adam.اول بایدبگم که خوشحالم که همسنیم.منم چندبارزدبه سرم که خودکشی کنم ولی وقتی بیشترفک کردم دیدم اصلاارزششونداره که به خاطر ی بسرخودکشی کنم وی عمرخانوادموعذادارکنم.بس امیدوارم که فکراحمقانه ی خودکشی وازذهنت بیرون ببری وبهت بیشنهادمیکنم برای بدرومادرت زندگی کنی ن واسه هوس وعشق خودت.بای

جدیدye adam

5 بهمن 1390 22:39
 
man 13 salam bod asheghe 1 pesar shodam ta 15 salegi behem goft mano bekhatere havasesh khaste manam velesh kardam zarbash kheili baram sangin bod hata az zendegi sir shodamo 1bar khodkoshi kardam alanam az harchi pesare motenaferam alan 15 salame va bozorg tarin arezom marge hamin

جدیدجوجو

2 بهمن 1390 22:14
 
سلام.چه عجب یکی ازمایادی کرد.ممنونloveجونم.ولی اون موقع حداقل عشقش کنارم بودو تنهانبودم ولی الان هم خودش نیست هم عشقش.بس کاملاتنهاشدم.الان برگشته ولی من اون علی ومیخوام که باک بودنه علی که باتموم گناهاش برگشته.خلاصه ممنون که جوابم دادی.ببخشیدولی شمام عاشق شدی؟اگه شدی میشه داستانشوبدونم؟.ممنون میشم بازم جواب بدی.منتظرم.بابای

جدیدlove

1 بهمن 1390 18:05
 
سلام ت حال خوبن؟
مطمئن باش ك لياقت تو رو نداشت اگه داشت ازش جدا نميشدي

  جدیدlove

1 بهمن 1390 18:02
 


نمیدونم کی عمرم تموم میشه.


نمیدونم وقتی میخوام با این دنیای مادی خداحافظی کنم ،کی بالاسرمه.


نمیدونم تا وقت مردنم به تو رسیدم یا نه؟


ولی تو روخدا نذار باحسرت بی توبودن ازاین دنیابرم.


بذارحداقل دلم خوش باشه به عشقت.به خدا همه


و همه ی آرزوم اینه که قبل از رفتنم به چشمات نگاه کنم و بگم دوستت دارم.

نکنه این کمترین چیز رو از من دریغ کنی.

جدیدجوجو

29 دی 1390 13:44
 
سلام.من ی دختر14ساله ام که چندماه دیگه میرم تو15. ازخودتعریف نباشه خانواده ی خوب وباشخصیتومعروفی دارم.خودمم سنگینم وچادری.قیافمم به حدی هست که هرمجلسی که میرفتم واسم خاستگاربیدامیشد.خوب دیگه بسه حالااجازه بدین ماجرای زندگیمو واستون بگم.من اول راهنمایی یعنی12سالم بودکه عاشق بسر17ساله شدم.بهش زنگ زدم و ی سال باهم دوست بودیم یجورایی فامیل دورمونم میشه.بعدی سال شنیدم بایکی دیگه دوسته واخلاقش بامن سردترشد.این سردبودنشویماه تحمل کردم تااینکه یروزبهم گفت دیگه اسم منونیارودیگه بهم نزنگ.اون قطع کرد ولی من 2سال بهش زنگ میزدم وفوش میشنیدم ولی بازبهش میگفتم دوسش دارم.حتی ی باربهم گفت بروبمیرمن گریه کردم ولی بلافاصله بازم بهش گفتم دوست دارم.خلاصه سه سال جواب هیچ کسی وندادم به همه ی خاستگارام جواب منفی دادم سرموتوکوچه وخیابون بالانگرفتم که ی موقع نگاهم بانامحرمی برنخوره که درحقش خیانت کنم.ولی اون هرروزبایکی دوست بودوشایدبیشتراز ی دوست وهرروزبه قلبم خنجرمیزد.تااینکه سروکله ی بسری بیداشدکه همه ارزوی داشتنشومیکردن.توراه مدرسه میوفتاددنبالم وهرجاکه منومیدیدواسم شعرمیخوندحتی بیش مامانم.بس مامانمم باخبرشد.به مامانم ماجرای علی/عشق سه سالم/گفتم.بامامانم مثل ی دوست بودم تااینکه شهریورامسال مادربزرگم فوت شد.مامانم سردشد.خودم نابودشدم تااینکه چندماه گذشت وواقعااحساس تنهایی میکردم.ی شب همون بسره که مزاحمم میشدبهم زنگ زداسمش محمدبود.واقعاعاشم بودهمه بهم میگفتن بدبخت چجورعلی وبامحمدمقایسه میکنی ولی من عاشق علی بودمواین عشق منوکورکرده بود.محمدهمه جابرکرده بودکه منومیخوادمن ترسیدم وی روزبهش گفتم من عاشق علی ام بس دیگه مزاحمم نشواون اومدجلودرخونمون گریه میکردوواقعااشکاربودکه شکست.اشک منم دراورد.دلم واقعاواسش سوخت ولی من تقصیری نداشتم چون کوربودم.اون رفته بودباعلی صحبت کرده بود.علی باورش نمیشدتااین حدخاطرخواه داشته باشم بس حرفای محمدوقبول کردوشب بهم زنگ زد.اون شب بهترین شبم بودتاصبح باهم اس دادیم.فرداکه باهم حرف میزدیم اگه باهاش شوخی ام میکردم میگفت بگوغلط کردم وگرنه دیگه نزنگ.غرورموبایمال کردم ولی دیگه ازحدخارج شده بود هرچی ازدهنش میومدبه بابام میگفت.بایدحق بدیدکه داشت ازچشمم میوفتاد تا این خودم زنگیدموباهاش تموم کردم چون هیچ دختری نمیتونه همسرمردی بشه که ازصبح تاشب به بابات فوش بده.خلاصه الان اون میوفته به بام ولی الان تنفرش کورم کرده ولی بازم سادمو میدونم بازم امکان عاشق شدنم هست.خلاصه اسمم به عنوان باوفاوسنگین ترین دخترتوشهرمون بخش شده.ببخشیدچشماتونواذیت کردم ولی اگه شدنظری راجع به زندگیم بدین.اسم جوجوروعلی بهم میگفت بس شمام بهم بگیدجوجو.بای

جدیدسیما 

27 دی 1390 23:12
 
خیلی سایت دوس داشتنی دارین...به دبلاگ من هم سر بزنین

من شکست عشقی خوردم اگه دوس دارین بهم میل برنین...

   جدیدسمانه

26 دی 1390 16:39
 
سلام امیدوارم خوب باشی داستان منم خیلی غم انگیزه مثل خیلی از ادمای دیگه وقتی گفت دوستت دارم و همیشه میمونم باهات خیلی راحت باور کردم اما نمیدونستم تمام این مدت اون با یکی دیگه بود و عشق من براش یه بازی بود به هرحال دیگه مهم نیست چون من شکسم... وبت خیلی قشنگه امیدوارم عشق واقعیرو تجربه کنی منکه نتونستم

فاطمه مهدوی

8 دی 1390 22:45
 

سلام دوستان.

من از یک بی وفا بدجوری نامردی دیدم که حتی فکرشم نمیکنید.

به در و دیوار زدم پیش فامیل و دوست و همسایه و آشنا رفتم تا بابامو راضی کنم که به عشقم برسم وقتی بابا مجبور شد و کوتاه اومد آقا تصمیم گرفته بود بره و خیلی سریع با یکی دیگه ازدواج کرد و با پررویی و بی شرمی تموم گفت من دوستت دارم فقط نمیتونم باهات ازدواج کنم بعد ازدواج هم تنهات نمیذارم.این یعنی از هزار تا فوحش بدتر....

یاسمن

14 آذر 1390 18:30
 
سلام من یاسمن 19 ساله از کرمانشاه هستم از وقتی که اول راهنمایی بودم از یه پسری به اسم یاسر خوشم می اومد و عاشقش بودم و هنوزم هستم تو این مدت که باهاش بودم یعنی تو این هفت سال همیشه بهم خیانت میکردو با صد نفر دیگه جز من رابطه داشت ولی من حتی یه بار هم بهش خیانت نمیکردم و با اینکه این رفتاراشو می دیدم بازم باهاش بودم چون حتی یک لحظه هم نمی تو نستم بدون اون دوام بیارم...

خلاصه تا این چند وقت پیش با هم بودیم و با با اینکه تمام زندگیمو براش دادم حتی تنم رو هم در اختیارش گذاشتم از هم جدا شدیم و اون با یکی از هم دانشجوهای دختر عموم به اسمه حدیث الان خوشه و من حسرت چیزای از دست رفته مو میخورم ...ولی دیگه نمیخوام باهاش باشم دیگه کاری به کارش ندارم ...میخوام تا همیشه تنها باشم و به کسی دل نبندم تنهایی رو ترجیع میدم...دل خوشی از پسرا ندارم ...عشق هم فقط تو قصه هاست

الی

12 آذر 1390 15:06
 
من 4 ساله که با یه پسر دوستم و به خاطرش همه خواستگارامو رد کردم و توروی پدر ومادرم و همه فامیل واسادم حالا بعد 4 سال برگشته و به من میگه تو لاشی هستی و تورو نمیخوام خدا خودش میدونه من تا حالا هرزگی نکردم بچه ها برام دعا کنید من بدون اون میمیرم .

مهسا

6 آذر 1390 0:24
 
سلام

من مهسام یه دختر معمولی که همه میگن خیلی سادم و زود با همه جور میشم

محمد میخوام اینو بنویسی تو وبلاگت شاید 4 نفر بیدار شن!!

من وقتی 18 سالم بود با یه پسری به نام وحید دوست شدم اولین عشق زندگیم که با همه سردیاش کنار اومدم و بعد از 2 سال رفاقتو دل بستگی شدید من بهش فهمیدم با صمیمی ترین دوست من که حتی خیلی از شبا خونشون میخوابیدم !!! دوست شده و 6ماهه باهاشه و من اصلا نفهمیدم

دخترا هواستون باشه دوستای دختر دورتون از حسادتم که شده بدجور میتونن بهتون ضره بزنن

ممنون بای

مریم 

26 آبان 1390 16:19
 
یک نصیحت ازمن.هیچ وقت عاشق مردا نشو.ااونها فقط با احساس ما دختر ها بازی میکن

شایان

24 آبان 1390 14:51
 
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد



نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد



شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت



کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟



چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر



به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...



رها کنی، برود، از دلت جدا باشد



به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد

 

+نوشته شده در 25 خرداد 1398برچسب:پیام عاشقی,ساعت8:13توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم

        dj_khatere2000@yahoo.com 

 djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

شانس یافتن همسر ایده آل؟

یک استاد ریاضی در دانشگاه دیلی تلگراف با استفاده از روابط ریاضی اثبات کرد :شانس پیدا کردن یک همسر ایده آل و بدون نقص تقریبا ۱به۲۵۸هزار است. بنابراین اگر شما موفق نشدید چنین فردی را پیدا کنید مقصر نیستید چون احتمال آن بسیار پایین است.

+نوشته شده در 18 خرداد 1398برچسب:نظرات بیندگان,ساعت9:36توسط ۩ dj محمد ۩ | |

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم 

   dj_khatere2000@yahoo.com 

djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

 
 
20 سال
20روز
20بوس
20شاخه گل
برای تو که بیستی،افسوس که پیشم نیستی،ولی تو قلبم که هستی
SMS...پیامک...SMS... پیامک
رسم دنیا فراموسی است اما تو فراموش نکن کسی رو در لابه لای زمان بیاد تو.....
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
در چهار دیواری دنیا.عشق ابدیست.
غم رفتنیست،گیرنده پیام دوست داشتنیست.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
 
تورا در عین دوری دوست دارم .تورا با این صبوری دوست دارم.
گل نرگس،گل جاوید ایام ،تورا صد سال نوری دوست دارم.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
*یادت*دلتنگم میکنه.
*اسمت*دیونم میکنه.
*صدات* عاشقترم میکنه.
*نگاهت*وابسته ترم میکنه...
میدونی چی آرومم میکنه .....؟
*د   ا   ش   ت   ن   ت*
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
یه سلام عاشقونه با یه بغض بی بهونه مینویسم تا بدونی یاتو تو دلم میمونه...
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
آهی ناز نمکدار؛منم عاشق تب دار؛بین دل تو دلم نیست؛
واسه لحظه دیدار؛
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
میخوام بیام کنار تو یکمی لوست کنم؛ اگه کسی اونجا نبود یواشکی بوست کنم؛
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
پیامک...SMS...پیامک...SMS... پیامک...SMS... پیامک
 
 
 
خدای من, خدای خوب و مهربان, من و گوشی کوچکم دوست داریم اس ام اس فراوان از دوستان دریافت کنیم, همه ی ما ایرانسلی ها دست در دست هم دهیم و اس ام اس های خودمان را برای درمان صندوق ورودی یکدیگر هدیه کنیم, هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم, سازمان اهدا اس ام اس شماره حساب  09360221157, منتظر اس ام اس های سبزتان هستیم )نویسندهdj  محمد(
SMS عشقولانه  SMS عشقولانه SMSعشقولانه
مکتب عشق بسوزد که چنین خوارم کرد*
درس عشق آمد و از مدرسه بیزارم کرد*
اگر تا آخر عمر بگوی از تو بیزارم*
چه بخوای نخوای دوست دارم*
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
تو خوش بودی من بی صدا،کریه می کردم من بی صدا .
واسه نداشتن تو آروم نداشتم غم عمرم به بات گذاشتم .
جز تو هیچکسی را نداشتم.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
مگه میشه به نگاهت همه دنیارو نبازم*
رو خرابه های قلبم واسه تو غزل نسازم*
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند.
عشق بورز به آنهای که دلت را شکستند .
دعا کن برای آنهای که نفرینت کردند.
درخت باش بر دل تبرها.
پرواز کن به کوری چشم خفاشها و بهار شو و بخند که"خدا هنوز آن بالابا ماست...
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
وقتی میری کنار آتیش مواظب باش آخه جیگرا زود کباب میشن
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
طوطی ام اندر قفس .
اما دلم پیش توست.
گر قفس را بشکنم .
پرواز من پیش تواست.
بی قرارم می دونی چرا؟
می دونی جز اینجا جای ندارم ؟
بی قرارم جز خدا هیچ کسی را ندارم!
 
پیامک...SMS...پیامک...SMS... پیامک...SMS... پیامک
 
 
 
خدای من, خدای خوب و مهربان, من و گوشی کوچکم دوست داریم اس ام اس فراوان از دوستان دریافت کنیم, همه ی ما ایرانسلی ها دست در دست هم دهیم و اس ام اس های خودمان را برای درمان صندوق ورودی یکدیگر هدیه کنیم, هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم, سازمان اهدا اس ام اس شماره حساب  09360221157, منتظر اس ام اس های سبزتان هستیم )نویسندهdj  محمد(
SMS عشقولانه  SMS عشقولانه SMSعشقولانه 
دوست دارم از طلوع عشق تا غروب سرنوشت*
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
با یاد آشنایان آشنا باش ...
به پیوندی که بستیم با وفا باش ....
همیشه یاد تو در خاطرم هست....
تو هم هر جا که هستی یاد ما باش...
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
اگر گل بودم تقدیم وجودت میشدم،اگر تار بودم آهنگ دوست داشتن مینواختم،
اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غمهایت رابشوییم،
دریغا که نه گلم ،نه تارم ونه بارانم ولی هر چه باشم و هر کجا باشم
دوست دارم.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
باز دلم یاد شما میکند یاد همان لطف وصفا میکند این دل بی کینه همیشه تورا بر سر سجاده دغا میکند.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
در ساحل قلبها فقط رد پای دوست میماند و گرنه موج روزگار هر رد پایی را گم میکند
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
کاش میشد حرفی از کاش میشد هم نبود....
هر چه بود احساس بود و عشق بود ویاس بود.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
ساقه شکستن ،قانون طوفان است،تو نسیم باش و نوازش کن.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار.
شاید فردا احساسی باشد اما....عزیزی نباشد.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
نردبان این جهان ما ومنی است.......عاقبت این نردبان افتادنی است.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
 
 
یک روز رسد خوشی به اندازه کوه،یک روز رسد غمت به اندازه دشت ،
افسانه زندگی چنین است مهربانم ،در سایه کوه باید از دشت گذشت.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
گل را یک روز ،تورا هر روز،گل را تا وقت پژمردن،تو را تا وقت مردن،دوستت دارم.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
هزار تا رگ دارم و هزار تا رفیق اما تو شاهرگی و تک رفیق
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
گل من خبر نداری دل گلدونت میگیره.
اگر تو پژمرده باشی گلدونت برات میمیره.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
من تنها به تو می اندیشم که مبادا خاری به دلت ریش آرد.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
در مدرسه از نشاط من کم کردند ....
از فرصت ارتباط من کم کردند ....
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم ...
از نمره انضباط ما کم کردند....
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
قلب من در ره عشقت چه اسیر است
که جان منی
شهسوار دل من گام بنه بر دل ودیده
که تو ایمان منی
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
در جهان هر چه هست قسمت پررویان است
خون دل میخورد آنکه حیایی دارد غروب غمهایت را به هر قیمتی خریدارم
آگر همدم شبهای تنهایی من باشی.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
به تکرار غریبانه ترین جمله قرن و به توان ابدیت دوستت دارم
هرگز نرود از یادم مهر تو چنان در دلم نشسته که گویی جان در بدنی
 
 

 

+نوشته شده در 17 خرداد 1398برچسب:sms عشقولانه,ساعت2:8توسط ۩ dj محمد ۩ | |

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم   

  dj_khatere2000@yahoo.com 

djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

سلامی به گرمی اتو .به نرمی پتو.. به شیرینی لبو . دوستت دارم هلو !

*****
دستان پسرک می لرزید... چشمانش گشاد شده بود، دهانش باز مانده بود... توان حرف زدن نداشت... سکوت همه جا را فرا گرفته بود... آخر او هم مانده بود که چه طور میمون می تونه اس ام اس بخونه؟

*****
=___ =
(.)__(.)
_(0o)
(------)

هی بهت گفتم دست تو دماغت نکن. گوش نکردی... اینم نتیجش!

*****
ای با صفا تو را میزنم صدا
گر داشتی وفا اس ام اس میفرستادی گدا

*****
اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد! خاک بر سرم!  اگه تویی اونی که دلم می خواد حتما خرم!

*****
بوس تنها تصادفیست که پلیس نداره بغل تنها پارکینگیست که جریمه نداره پس میای تو پارکینگ تصادف کنیم

*****
مرداب برای به دست آوردن نیلوفر سالها می خوابه تا آرامش نیلوفر به هم نخوره، پس اگه کسی رو دوست داری، برای داشتنش سالها صبر کن.

*****
تو اگر هیچ شوی گوهر زیبای منی
خودمانی با تو گویم که تو دنیای منی

*****
ما دل فروشان دل به بازار محبت میبریم
هر چه داریم میفروشیم و محبت میخریم

*****
اتل متل رفاقت ، دل به تو کرده عادت ، برات دعا می کنم ، اینم رسم صداقت

*****
غزال خوش صدا توئی ،
شیرین تر از عسل توئی
بین تموم آدما ،
نگین بی بدل توئی

*****
لبهای مرا از همه استثنا کن
یک ماچ خصوصی به لبم اهدا کن !
ای دولت عشق در لبانت! لطفا
اصل چهل و چهار را اجرا کن

*****
راز دل با یار محرم هم نباید باز گفت
روزی آن محرم اگر بیگانه شد تکلیف چیست ؟

*****
عیب کار از جعبه تقسیم نیست ،
سیم سیار دل ما سیم نیست
این هم هزاران طول موجش،
دیش احساسات ما تنظیم نیست

+نوشته شده در 3 خرداد 1398برچسب:sms همه جوره,ساعت1:53توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم     

   dj_khatere2000@yahoo.com 

djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

معصومه دوست دارم بعد از مادرم توعشقمی
 
مادر جان به اندازه همه دخترای دنیا دوست دارم(محمد:نویسنده)
 
ماااااااااددرررر جاااااااااان ....!

فرستنده این پیام یه بوس میخواد ! اگه الان واسش نفرستی

ارواح خبیسه ! میان به زور ازت میگیرن !!! بـــــــــــــله !!!

 

از سوی یک منبع کاملا" آگاه اعلام شد:!!!

 پروفسور بیژن شکیبا ! گزینه اصلی فدراسون فوتبال

برای جانشینی علی دایی در تیم ملی!!



 

سلام ببخشید بیدارت کردم. . . . . . . میخواستم بدونم چند صفحه از پیک

نوروزیتو حل کردی ؟

 

گفته می شود کاندیداهای تصدی پست سرمربی تیم ملی فوتبال پس از علی

دایی گزینه ای داخلی و از بین افراد زیر می باشد:

1.     حسن عمو

2.     محمد خاله

3.     افشین عمه

4.     امیر با دار و دسته علی اینا

5.     علی پروین خانوم اینا




میدونی چرا به میز آرایشی زنا میگن میز توالت ؟ چون زنها تا وقتی جلوی اون

می شینن تا نر...ینن تو صورت خودشون بلند نمیشن !

+نوشته شده در 3 خرداد 1398برچسب:sms عشق به مادر,ساعت1:52توسط ۩ dj محمد ۩ | |

سلام دوستان عزیزبخداعشق های امروزفقط یه لحظه هستندامادل ادم عاشق میشه چی میشه کردداستان عشق من ازجایی شروع میشه که اول مدرسه بودگفتن یه دخترجدیداومده خیلی زیباست اسمش فریباست منم که خیلی کنجکاوشدم رفتم که ببینمش خلاصه دیدمش امایه لحظه دل تپیداحساس عجیبی نسبت به اون داشتم فریباازاون دخترایی بودکه همیشه تریپ میزدومن بیشتربااین کارش اوج میگرفتم وبیشترعاشقش میشدم خلاصه اینکه هرروزمیدیدمش وباهم حرف میزدیم واونم فهمیده بودکه دوسش دارم واسه همینه که میام دیدنش یه دخترعموداشت که میدونست دنبالشم ولی همش زبون درازی میکردومیگفت نامزدکرده تااینکه من ازش دست بکشم فریبامیدونست که من ول کنش نیستمومیخوام که باهام باشه ولی همش نازمیکردومیگفت نه منم که ناامیدنمیشدم هرروزمیرفتم سرراهش تااینکه روزی بانگاهی که به من داشت بهم خندیدونفهمیدم که چی شدهمه میدونستن که دوسش دارم من براش میمردم میدونیدتاکه اینکه گذشت وامسال اومدمنم خوشحال شدموگفتم ای جان امسال حتمابایدجوابموبده خلاصه رفتم مدرسه دیدم که نیست گفتم که چرانیست گفتن ترک تحصیل کرده خیلی ناراحت شدم حتی بخاطرش گریه کردم نمیتونستم جلوی خودموبگیرم چون تابه حال کسیواینجوری دوس نداشتم چندروزافسرده شدم اماهنوزبه امیدرسیدنش نفس میکشم وبهش امیددارم که بهش برسم وبگم که چقددوسش دارم وعاشقشم

+نوشته شده در 1 فروردين 1398برچسب:,ساعت18:39توسط | |

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم

                                                         dj_khatere2000@yahoo.com 

djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

SMS خیانتی

 

من رشته محبت خود از تو می بًرم....باشد گره خورده به تو نزدیکتر شوم.

-----------------------------------------------------

بد نامی حیات دو روزی نبود پیش... آنهم با تو بگویم چه سان گذشت.

-----------------------------------------------------

یک روز صرف دل بستن دل شد به این و آن .... روز دگر به کندن دل از این و آن گذشت.

-----------------------------------------------------

در لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت ما شکل می گیرد .

-----------------------------------------------------

خدایا به عالم تو راضی مباش .... کزین بیشتر من خدایا کنم.

-----------------------------------------------------

در اندیشه آنچه کرده ای مباش،در آنچه نکردی باش.

-----------------------------------------------------

مرا هر جور خواهی در به در کن  جفایت رااز این هم بیشتر کن بزن با عشق خود آتش به جانم.

-----------------------------------------------------

زنده ام با نام تو پژمرده ام بی نام تو،حاضرم پرپر شوم در محضر دیدار تو.

-----------------------------------------------------

خیلی سخته توی پاییز باغریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمی خواد تورو ببینه.

-----------------------------------------------------

بی من اگر آرامی،من نمی خواهم کنارم باشی با شکست قلبم تو اگر پیروزی،آرزوی دل من نیز کامیابی توست .

-----------------------------------------------------

شادی بهانه ای برای زندگی ست.

تمام لحظه هایت سرشار از این بهانه .

-----------------------------------------------------

در غریبانه ترین لحظه ی تنهای خود،چشمهایم را که در دریای از محبت

موج می زند به تو خواهم بخشید،تاهیچ گاه به پاکی احساسم شک نکنی.

-----------------------------------------------------

چه شد پنجره شوق چرا بسته شدی ..... شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی؟

-----------------------------------------------------

هرچه هستی همون باش وهرچی نیستی نگو کاش.

-----------------------------------------------------

SMS خیانتی

زندگی چیست؟

اگر خنده است چرا گریه می کنیم؟

اگر گریه است چرا خنده می کنیم؟

اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم؟

اگر زندگی است چرا می میریم؟

اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم؟

اگر عشق نیست چرا عاشقیم؟

-----------------------------------------------------

مانه برای یافتن فردی کامل،بلکه برای دیدن کامل یک فرد تا کامل عاشق میشویم....

-----------------------------------------------------

زندگی با صدا شروع میشه،بی صدا تمام میشه .

عشق با ترس شروع میشه و با اشک تمام میشه .

دوستی هر جای میتونه شروع بشه اما هیچ جا تموم نمیشه.

-----------------------------------------------------

قلب شکستن هنر انسان هاست،گر شکستی قلبی فردا میشکند دگری قلب تورا.....

-----------------------------------------------------

کسی که به فکر درست کردن آینده خودش نیست،نمیتونه آینده کسی باشه.......

-----------------------------------------------------

برای آنان که مفهوم پرواز را نمیفهمند ،هر چه بیشتر اوج بگیری کوچیکتر میشوی......

-----------------------------------------------------

علف هرز چیه؟؟

گیاهی که هنوز فوایدش کشف نشده...

-----------------------------------------------------

همدم گل گشته ام همبستر خاکم مکن،قطره قطره می چکم از چشم خود پاکم مکن....

-----------------------------------------------------

تورا می خواستم تادر جوانی نمیرم از غم بی همزبانی

غم بی همزبانی سوخت جانم چه می خواهم دگر زین زندگانی؟

-----------------------------------------------------

یادت باشه:

در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی ،به آنچه گریه دار بود میخندی..

-----------------------------------------------------

SMS خیانتی

رویای مرگ شاید بهانه ایست برای تحمل کابوسی به نام زندگی...

-----------------------------------------------------

سعی کن دوست بداری نه اینکه فقط عادت کنی.

-----------------------------------------------------

دیرگاهیست که تنها شده ام ، قصه ی غربت صحرا شده ام ،

من که بی تاب شقایق بودم ، همدم سردی یخ ها شده ام ،

کاش چشمان مرا خاک کنید ، تا نبینم که چه تنها شده ام.

-----------------------------------------------------

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،

چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ،

 گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت ،

 یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم.

-----------------------------------------------------

دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم اما معنیشو نمیدونن ،

 از آدمایی که میخوان ماله اونا باشی اما خودشون مال تو نیستند ،

از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره.

-----------------------------------------------------

واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ،

اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار !

دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است ، شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است ،

کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد ، حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است

-----------------------------------------------------

یه دوست خوب می گفت : آدما مثل کتابن ، تا وقتی تموم نشدن جذابن ،

پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی ، چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه.

-----------------------------------------------------

عشق امانت با ارزشی است که هر کسی تو قلبش می زاره ،

برای همینه که هر وقت بخوای عشق رو از کسی پس بگیری ، باید قلبشو بشکونی

 

این فال نویسنده وبلاگ می باشد که از رو نیت عشق گرفته برای کسی که به شکلی دوستش داره شما هم عشقتون نیت کنید فالشو بگیرید

 

+نوشته شده در دو شنبه 20 تير 1390برچسب:,ساعت11:10توسط ۩ dj محمد ۩ | |



اون کسی رو که دوست داری هر چند وقت یکبار بهش یاد آوری کن ، تا فراموشی نکنه قلب براش می تپه ، و این یک یاد آوریست .
----------------------------------------------------------------- 

اگرچه نازنینان را وفا نیست ، گلستانی چو باغ آشنا نیست ، اگر بر اوج آسمان هم پا گذارم ، دلم یک لحظه از یادت جدا نیست .

----------------------------------------------------------------- 

دوست داشتن تنها چیزیه که نوبتی نیست ، پس خارج از نوبت دوستت دارم .

----------------------------------------------------------------- 
دیرگاهیست که تنها شده ام ، قصه ی غربت صحرا شده ام ، من که بی تاب شقایق بودم ، همدم سردی یخ ها شده ام ، کاش چشمان مرا خاک کنید ، تا نبینم که چه تنها شده ام .

-----------------------------------------------------------------

 

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم

dj_khatere2000@yahoo.com

djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

 

 

اونی که بیشتر عاشقه ، کمتر وفا می بینه ، اونی که کمتر وفا داره ، بیشتر محبت می بینه ، اینه اون دنیایی که همه عاشقشن .

----------------------------------------------------------------- 
منو با سادگی هات تازگی کن ، خدایی کن یه لحظه بندگی کن ، نزار از دست بره این عشق ساده ، بمیر و با من یک بار زندگی کن .

-----------------------------------------------------------------

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ، چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ، گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
----------------------------------------------------------------- 
دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم اما معنیشو نمیدونن ، از آدمایی که میخوان ماله اونا باشی اما خودشون مال تو نیستند ، از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره

-----------------------------------------------------------------

واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ، اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار !

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است ، شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است ، کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد ، حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام ، تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من ؟ الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من !
در اتوبان زندگی وقتی تابلوی وجود تو را می بینم ، از سرعتم می کاهم و به درجه بنزین تحملم چشم می دوزم .

امروز بهترین ساعتم رو شکستم ، چون لحظه های بی تو بودن را به رخم می کشید .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یه دوست خوب می گفت : آدما مثل کتابن ، تا وقتی تموم نشدن جذابن ، پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی ، چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت ؟ جایی که می ری مردمی داره که می شکننت ، نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی ، تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری ، قلب می ذارم که جا بدی ، اشک می دم که همراهیت کنه ، و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جانم از غم تباه شد ای واه ، روزم از
عشق

شد سیاه سیاه ، سوختم ، سوختم ، دریغ ، دریغ ، مگر ای شیخ عشق بود گناه ؟! (احمد

عشق امانت با ارزشی است که هر کسی تو قلبش می زاره ، برای همینه که هر وقت بخوای عشق رو از کسی پس بگیری ، باید قلبشو بشکونی

کاش هرگز در محبت شک نبود ، تک سوار مهربانی تک نبود ، کاش بر لوحی که بر جان دل است ، واژه تلخ خیانت حک نبود .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دز فراسوهای عشق تو را دوست دارم ، در فراسوی پرده و رنگ ، در فراسوی پیکرهایمان ، با من وعده ی دیداری بده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همه لرزش دست و دلم از آن بود ، که عشق پناهی گردد ، پروازی ، نه گریزگاهی گردد . (احمد شاملو

گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنياد مکن تو حيله و دستان را
تو غره بدان مشو که می نخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آن را
اس ام اس عاشقانه موبايل

غم عشقت بيابون پرورم كرد
هواي بخت بي بالو پرم كرد
بمو گفتي صبوري كن صبوري
صبوري طرفه خاكي بر سرم كرد
اس ام اس عاشقانه موبايل

تا خاک مرا به
قالب آمیخته اند
بس فتنه که از خاک بر انگيخته اند
من بهتر از اين نمی توانم بودن
کز بوته مرا چنين برون ريخته اند

اس ام اس عاشقانه موبايل

ای دل تو به ادراک معنا نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
امروز ز می و جام بهشتی می ساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی

اس ام اس عاشقانه موبايل

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وزبسترِ عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم
خفت


نه یادم می کنی نه می روی یاد
به نیکی باد یادت ای پریزاد
عجب نبود کنی فایز فراموش
فراموشی است رسم آدمیزاد


سحرگه برگ گل تر شد ز شبنم
نسيم آهسته زلفش ريخت بر هم
بياور عطر زلفش سوي فايز
مرا فارغ کن از
غم هاي عال
اول از روی ادب ای گل خوشبو سلام
دوم از روی محبت به تو دارم پیام
بی تو ای دوست گذر از جهان زندان من است
تا تو هستی در برم زندان گلستان من است

برات مینویسم دوستت دارم آخه میدونی؟ آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته به این سادگیا پاک شدنی نیست.گرچه پاره کردن یه کاغذ از شکستن یه قلبم ساده تر.ولی من مینویسم...من مینویسم دوستت دارم

----------------------------------------------------------------- 
آسمون به ماه میگه:
عشق یعنی چه؟
ماه میگه:یعنی بودن در آغوش تو
ماه میگه:تو بگو عشق یعنی چه؟
آسمون میگه:انتظار دیدین تو.
----------------------------------------------------------------- 
عشق همچون نقاشیست با این تفاوت که نقاشی را می توان پاک کرد اما عشق را هرگز.
----------------------------------------------------------------- 
بدون اراده متولد می شویم،با حیرت زندگی میکنیم و سپس با حسرت میمیریم،اما آنچه که هرگز فروغش رنگ فنا نمی پذیرد دوستی های پاک و بی آلایش است.تقدیم به بهترین.
----------------------------------------------------------------- 
بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست و قشنگترین روزم روز دیدار توست.
----------------------------------------------------------------- 

حدیث عشق من و تو،حدیث ابر بهاریست،تو از قبیله لبخند،من از قبیله اندوه.فضای فاصله صد آه،فضای فاصله صد کوه،تو از سپیده ووقتي به دنيا اومدي، تو تنها كسي بودي كه گريه ميكردي و بقيه مي خنديدن. سعي كن يه جوري زندگي كني كه وقتي رفتي، تنها تو بخندي و بقيه گريه كنن.

-----------------------------------------------------------------

دوستي يه حادثه و جدايي قانون است. بيا حادثه آفرين و قانون شکن باشيم

-----------------------------------------------------------------

نگو بار گران بوديمو رفتيم. نگو نامهربون بوديمو رفتيم. آخه اينها دليل محکمي نيست. بگو با ديگران بوديم و رفتيم.

-----------------------------------------------------------------

زندگي 2 چيز به من آموخت: آرزوي مرگ و مرگ آرزو

-----------------------------------------------------------------

براي هزارمين بار پرسيد: تاحالا شده من دلت رو بشکنم؟ منم براي هزارمين بار به دروغ گوفتم: نه. هيچ وقت… تا مبدا دلش بشکنه

-----------------------------------------------------------------

خداوند به سه طريق به دعاها جواب مي دهد: او مي گويد آري و آنچه مي خواهي به تو مي دهد. او ميگويد نه و چيز بهتري به تو مي دهد. او مي گويد صبر كن و بهترين را به تو مي دهد

 


 

تا حالا کفشاتو نگاه کردي ؟؟ دو تا عاشق.دوهمراه که بي هم مي ميرن.با هم خاکي ميشن,بدونه هم زيره بارون نميرن, کاش آدما هم يه کم از کفشاشون ياد بگيرن

-----------------------------------------------------------------

دوست داشتن کساني که دوستمان مي‌دارند کار بزرگي نيست، مهم آن است آنهايي را که ما را دوست ندارند، دوست بداريم

-----------------------------------------------------------------

اگر از پايان گرفتن غم هايت نا اميد شده اي ، به خاطر بياور زيباترين صبحي که تا به حال تجربه کرده اي مديون صبرت در برابر سياهترين شبي هستي که هيچ دليلي براي تمام شدن نمي ديد

-----------------------------------------------------------------

دوستت داشتم… يادت هست؟ گفتم دوستت دارم… و تو گفتي کوچکي براي دوست داشتن رفتم تا بزرگ شوم … اما انقدر بزرک شدم که يادم رفت دوستت دارم

-----------------------------------------------------------------

دنبال نگاهها نرو چون مي تونن گولت بزنن. دنبال دارايي نرو چون كه افول مي كنه . دنبال كسي باش كه باعث بشه لبخند بزني چون با لبخند مي شه يه روز تيره رو روشن كرد

-----------------------------------------------------------------

يه فرشته از خدا مي پرسه که چرا منو اينقدر ناز آفريدي؟ مي گه اينکه چيزي نيست اونيکه اين اس ام اس رو مي خونه از تو هم نازتره

-----------------------------------------------------------------

انسان ها دو دسته اند: آن هايي که بيدارند در تاريکي و آن هايي که خوابند در روشنايي

-----------------------------------------------------------------

وقتي عاشق مي‌شيم تلاش مي‌کنيم چارديواري آدما رو بشکنيم بريم تو. يادمون ميره، چيزي که عاشقش شديم همون چهارتا ديوار بوده، نه آدم توش

-----------------------------------------------------------------

کوچک ترين انسانها کساني هستند که براي بدست آوردن ديگران ، خود را هم عقيده و هم فکر با او نشان دهند

-----------------------------------------------------------------

به او گفتم غمگين ترين ترانه را برايم بخوان چشمهايش را بست و آرام آرام گريست

-----------------------------------------------------------------

آنچه کرم ابريشم، تا پايان دنيا مي‌پندارد، در نظر پروانه، اغاز زندگيست

-----------------------------------------------------------------

اگر كتاب زندگي چاپ دوم مي داشت هرگز نمي گذاشتم كه اينقدر غلط چاپي داشته باشد

-----------------------------------------------------------------

بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بود برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تيشه و تبر دسته

-----------------------------------------------------------------

مواظب افکارت باش آنها تبديل به کلمات مي شوند. مواظب کلماتت باش آنها اعمالت مي شوند. مواظب اعمالت باش آنها عاداتت مي شوند. مواظب عاداتت باش آنها شخصيتت مي شوند. مواظب شخصيتت باش آن سرنوشتت مي شود

-----------------------------------------------------------------

زندگي گل سرخئ است که گلبرگهايش خيالي وخارهايش واقعي است

-----------------------------------------------------------------

بجاي دسته گلي که فردا در قبرم نثار مي کني امروز با شاخه گلي کوچک يادم کن به جاي سيل اشکي که فردا بر مزارم مي ريزي امروز با تبسمي شادم کن به جاي متن هاي تسليت که فردا برايم مي نويسي امروز با يک پيغام کوچک خوشحالم کن من امروز به تو نياز دارم نه فردا

-----------------------------------------------------------------

بعضي كلمات همانند سكه بر اثر زيادي استعمال ساييده مي‌شوند و نقش و نگارشان محو مي‌شود، آزادي هم يكي از اين كلمات است

-----------------------------------------------------------------

مثل خردمندان فکر کنید اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنید . (ویلیام بولریتس)

عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود و او هیچ وقت نداند که چرا خیس نشد

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 20 تير 1390برچسب:,ساعت10:52توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 
محسن چاوشی
 
3311010  : اسیری
 
3311011 : بازار خرمشهر
 
3311012 : بازار خرمشهر 2
 
3311013 : بخون امشب
 
3311014 : چهار دیواری
 
3311015 : دریاچه مرده
 
3311016 : دل شوره
 
3311017 : دور آخر
 
3311018 : حراج
 
3311019 : خنده
 
3311020 : کی بهت خندیده
 
3311021 : لولای شکسته
 
3311022 : ژاکت
 
3312327 : غیر معمولی
 
3312323 : دلم تنهاس
 
3312322 : چمدون
 
3312330 : حریص
 
3312325 : غم شادی
 
221722 : ظهر عطش
 
221717 : غدیر خون
 
221608 : با من غریبگی نکن
 
2211127 : گوشیو بردار
 
3311251 : کاشکی
 
231 : راه کربلا (محرمی)
 
204 : غدیر خون (محرمی)
 
 
سعید آسایش
 
3311659 : آسمونم تاره
 
3311660 : بی نشون
 
3311663 : خیابون
 
3311661 : عیبی نداره
 
3311662 : قربونت برم
 
3311664 : نمره عشق
 
3311665 : ولوله
3311545
: خواب  
 
3311546 : نگو نه 
 
سعید
 
3311731 : تو مثل گلی
 
3311732 : زبانم را نمی فهمی
 
3311727 : بغض و گریه
 
3311728 : کیف کهنه
 
3311729 : منو دیدی
 
3311730 : منو دیدی قطعه
 
3311726 : بهونه
 
امین رستمی
 
3311090 : تیک تیک  
 
3311085 : دلت میاد   
 
3311089 : ستاره  
 
3311087 : منو تو قلبت نگه دار  
 
3311088 : نشونی   
 
331109 : یاد چشمات  
 
3311086 : انتظار 
 
3311084: به دلم موند 
 
3311249   : دلم گرفته 
 
3311250 :  قطعه دوم 
 
مهدی مقدم
 
3311771 : میمیرم براش
 
3311766 : باس
 
3311765 : برای آخرین بار
 
3311770 : خیلی بد شد  
 
331815 : سردار عاشق (محرمی) 
 
3311773 : سونامی 
 
3311774 : سونامی قطعه 2  
 
3311772 : شفاء
 
3311767 : عشق من  
 
3311769 : عشق من باش
 
3311768 : عشق من قطعه 2   
 
علیرضا افتخاری      
 
3312063 : به کجا چنین شتابان
 
3312057 : سلام ای مست
 
3312058 : توخنده هام تو گریه هام
 
3312059 : کعبه دل
 
3312060 : شب بو 
 
3312061 : صبحتان بخیر مردم
 
3312062 : شمع و شکر
 
3312056 : شب کوچه ها
 
221565 : آواز عشق
 
221394 : محمد(ص)
 
441211 : ساقی
 
441207 : عید آمده
 
221388 : لبخند صبح
 
441209 : مژده بهار
 
441218 : گل محمدی
 
گروه آریان
 331540 : بی تو با تو
 
331541 : قاصدک
 
331542 : لحظه ها
 
331543 : نگو
 
331544 : اون روزا
 
331545 : تب
 
331546 : ای جاویدان ایران
 
331547 : هنوز برام همونی
 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت1:13توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 

                             

 حتما در انتها در قسمت نظر خواهی نظرتونو در مورد این سایت بدید متشکر dj محمد

کدهای دستوری ایرانسل

130
برای فعال سازی صندوق پست الکترونیک، نخست یک پیام کوتاه بدون متن به 130 ارسال نمایید. تارمز e-Care  رادریافت نمایید برای وارد شدن به سیستم پست الکترونیک از طریق اینترنت.
٭140٭3٭2٭4٭1#
فعال سازی صندوق پست الکترونیک
٭140٭3٭2٭4٭2#
غیر فعال سازی صندوق پست الکترونیک
٭140٭3٭2٭4٭7٭1٭1#
ارتقاءفضا به 100 مگابایت
٭140٭3٭2٭4٭7٭1٭2#
ارتقاءفضا به 250 مگابایت
٭140٭3٭2٭4٭7٭1٭3#
ارتقاءفضا به 500 مگابایت
٭140٭3٭2٭4٭7٭1٭4#
ارتقاءفضا به 1 گیگا بایت
٭140٭3٭2٭4٭3#
فعال سازی پستچی
٭140٭3٭2٭4٭4#
غیر فعال سازی پستچی
٭140٭3٭2٭4٭5#
خاموش کردن موقت پستچی
٭140٭3٭2٭4٭6#
روشن کردن پستچی
٭140٭3٭2٭4٭7٭2٭1#
فعال سازی بسته پیام الکترونیک 20 تایی رایگان پستچی با اعتبار 1 ماهی
#شماره مورد نظر *1*5*3*3*140*
 ثبت شماره برای تخفیف پیام کوتاه
#شماره مورد نظر *2*5*3*3*140*
 حذف شماره برای تخفیف پیام کوتاه
٭130٭3٭8٭1٭1#
بسته 100 تایی پیام کوتاه افزایشی
٭130٭3٭8٭1٭2#
بسته 200 تایی پیام کوتاه افزایشی
٭130٭3٭8٭1٭3#
بسته 300 تایی پیام کوتاه افزایشی
٭130٭3٭8٭3٭1#
نحوه اطلاع از حساب بسته افزایشی پیام کوتاه
#094*21*
برای فعال کردن پیغام های که جهت اشغال و دردسترس نبودن خط
#21#
برای غیر فعال کردن پیغام های که جهت اشغال و دردسترس نبودن خط
#شماره مورد نظر *21*
برای فعال کردن پیغام مشترک خاموش می باشد
#شماره مورد نظر *67*
برای فعال کردن پیغام مشترک خاموش می باشد در حالی که خط شما Reject باشد
*140*3*1*1#
برای فعال سازی پیامگیر
*140*3*1*3#
فعال سازی ذخیره شماره تماس گيرنده (تنها مي توانيد از يكي از دو سرويس ذخيره شماره تماس گيرنده يا پيام گير صوتي در يك زمان استفاده نماييد.)
*140*3*5#
 برای دریافت تنظیمات MMS
*140*3*6#
 برای دریافت تنظیمات GPRS
*140*3*1*4#
حذف همه سرویس ها (پیامگیر، ذخیره شماره تماس گیرنده، MMS، GPRS)
٭140٭3٭2٭1٭7#
برای فعال سازی سرویس رومینگ بین المللی
#شماره رمز درج شده در کارت شارژ*222*
طریقه وارد کردن شارژ سیم کارت ایرانسل در سایر کشورهای دیگر که از ایران خارج می باشد.
٭140٭3٭8٭1٭4#
بسته 20 تای افزایشی پیام چند رسانه ایMMS  با خرید 3000 ریال این بسته خریداری کنیدمدت 30 روز (برای سیم کارت اعتباری)
٭130٭3٭8٭2٭4#
بسته 20 تای افزایشی پیام چند رسانه ایMMS  با خرید 3000 ریال این بسته خریداری کنیدمدت 30 روز (برای سیم کارت دائمی)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                

 www. djamp.mohammad.loxblog.com

این سایت با شرکت خدمات ارتباطی ایرانسل قرارداد و تبلیغات آن مجاز برای این سایت می باشد .

 

 هزینه استفاده از سرویس GPRSدر هر 5 طرح (دائمی واعتباری) در روز های عادی (11 شب تا 5:59 صبح) و پنجشنبه جمعه (تمامی ساعات) هر کیلو بایت 5 ریال می باشد.

+نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1390برچسب:دوستون دارم ایرانسیلی ها 09360221157,ساعت23:47توسط ۩ dj محمد ۩ | |

 

+نوشته شده در 19 خرداد 1390برچسب:,ساعت1:8توسط ۩ dj محمد ۩ | |

ويندوز شما ارجينال شود.

برخي از نسخه هاي ويندوز XP پس از نصب، ما را با پيغام هايي مبتني بر ارجينال نبودن و امثال آن مواجه مي كنند كه اين موضوع سبب نگراني و باعث بروز مشكلاتي براي كاربران شده است. بخصوص زماني كه اينگونه پيغام ها به طور مكرر و گاه نامربوط و در حين كار تكرار شده و گاهي نيز با اخلال در كار سيستم، سبب كلافگي كاربران مي شوند. در همين رابطه ترفندي را خدمت شما عزيزان مطرح مي كنيم، تا در صورتي كه با ويندوز خود مشكلي داريد بتوانيد آن را حل كنيد.

 - ابتدا از منوي Start گزينه Run را اجرا كنيد و با تايپ عبارت regedit و زدن OK، وارد پنجره رجيستري شويد.

 - حالا از پنجره باز شده به آدرس زير برويد:

HKEY_LOCAL_MACHINESOFTWAREMicrosoftWindows NTCurrentVersionWPAEvents

 - از قسمت راست پنجره، روي OOBETimer دوباره كليك كنيد تا پنجره اي باز شود.

 - مقدار FF را در مقدار بالا فقط به 00 تغيير دهيد. سپس روي دكمه ok كليك كنيد و رجستري را ببنديد.

 - از منوي Start گزينه Run را كليك كنيد و اين دستور را بنويسيد:

D:WINDOWSsystem32oobemsoobe.exe /a

توجه : به جاي درايو :D شما مي توانيد محل نصب ويندوز XP خود را بنويسيد.

 - پنجره اي باز مي شود به نام Activate Windows ، گزينه دوم را انتخاب كنيد و بعد Next را كليك كنيد.

 - از پنجره جديد بر روي Change Product key ، كليك كنيد.

 - در فسمت New Key  سريال زير را وارد كنيد :

B7R7P - J63JP - 2J7VH - W3TDJ - PDP7T

 - و سپس بروي Update كليك كنيد.

حالا ويندوز شما ارجينال شد.

توجه : شما مي توانيد از سريال بالا در هنگام نصب ويندوز XP استفاده كنيد تا ويندوز شما ارجينال شود.

                                    

افزايش سرعت دانلود فايل در اينترنت

در اينجا به معرفي يك روش جالب و موفق براي افزايش سرعت دانلود در اينترنت مي پردازيم قابل توجه افرادي كه هنوز سرعتهاي كم Dial Up را هنوز تحمل مي كنند. براي انجام اين كار، در دسكتاپ، كليك راست كرده و وارد گزينه Properties شده و سپس در پنجره desktop وارد گزينه customize desktop شويد و سپس منوي Web  را انتخاب كنيد و به بخش properties برويد .

در تب Download  گزينه  limit hard-disk usage for this page to را فعال كرده و عدد آن را زياد كنيد. اين ترفند جالب و م

خفي در رابطه با ويندوز XP است و واقعا سرعت دانلود را افزايش مي دهد

 

 


 

 

 

زیبای خاصی به پشت زمینه ویندوز ببخشید

تصاویر پشت‏زمینه صفحه دسکتاپ ویندوز که به Background و Wallpaper نیز معروف هستند، همواره زیبایی خاصی به ظاهر ویندوز می‏بخشند. از این رو کاربران سعی می‏کنند تا زیباترین و جذاب‏ترین عکس‏ها را برای تصویر پس‏زمینه دسکتاپ خود انتخاب کنند. اما آیا شما مجبورید همیشه از تصاویر و عکس‏ها برای پشت‏زمینه دسکتاپ استفاده کنید؟ آیا تاکنون به این فکر کرده‏اید که می‏توان یک فایل ویدئویی را در پشت زمینه دسکتاپ قرار داد تا به جای یک عکس ثابت، یک فیلم متحرک پس‏زمینه دسکتاپ باشد؟ در صورتی که از ویندوز 7 استفاده می‏کنید، این رویا به سادگی تحقق می‏یابد! هم‏اکنون با استفاده از این ترفند می‏توانید در صورت استفاده از ویندوز 7، یک فایل ویدئویی را در پشت‏زمینه دسکتاپ خود قرار دهید. طبعاً هر چقدر محتوای این فایل ویدئویی زیباتر و با کیفیت‏تر باشد، دسکتاپ شما رویایی‏تر خواهد شد.

 

 

برای این کار:
در قدم اول نیازمند یک ابزار جانبی به نام Windows DreamScene هستیم.
نصب Windows DreamScene بر روی دو نوع ویندوز 7، 32 و 64 بیتی متفاوت است.
ابتدا باید مطمئن شوید ویندوزی که از آن استفاده می‏کنید 32 بیتی است یا 64 بیتی؛ برای پی بردن به این موضوع، بر روی Computer در منوی Start راست کلیک کنید و Properties را انتخاب نمایید. در پنجره ظاهر شده در قسمت System type نوع ویندوز درج شده است.

اکنون با توجه به ویندوز خود، یکی از فایل های زیر را دانلود نمایید.
Windows DreamScene
مخصوص ویندوز 7 نسخه 32 بیتی:

 

http://www.tarfandestan.com/files/DreamScene_Win7_x32.zip
Windows DreamScene
مخصوص ویندوز 7 نسخه 64 بیتی:
http://www.tarfandestan.com/files/DreamScene_Win7_x64.zip

برای نصب DreamScene در نسخه 32 بیتی:
پس از آن دانلود فایل DreamScene_Win7_x32.zip، آن را از حالت فشرده خارج کنید.
سپس فایل به نام Windows7-DreamScene-Enable.exe را با دو بار کلیک اجرا نمایید.
پس از (ترفندستان) مشاهده پنجره سیاه رنگ، کلیدی را به دلخواه فشار دهید تا نصب DreamScene آغاز شود.
مشاهده پیغام Windows 7 DreamScene installed without error به منزله نصب موفقیت‏آمیز آن است. کلیدی را فشار دهید تا پنجره بسته شود.
دقت کنید در طول نصب، یک بار فایل explorer.exe به طور اتوماتیک بسته و اجرا می‏شود (این موضوع با محو شدن نوار تسک‏بار و بازگشت آن پس از چند لحظه مشخص می‏شود). در صورتی explorer.exe بسته شد، اما اتوماتیک باز نشد (یعنی تسک‏بار همچنان ناپدید ماند) کافی است یک بار کلیدهای ترکیبی Ctrl+Alt+Delete را فشار دهید. در صفحه پدیدار شده Start Task Manager را انتخاب کنید. در پنجره Windows Task Manager از منوی File بر روی New Task کلیک کنید. سپس عبارت explorer.exe را وارد کرده و Enter بزنید تا تسک‏بار ظاهر شود.

برای نصب DreamScene در نسخه 64 بیتی:
پس از آن دانلود فایل DreamScene_Win7_x64.zip، آن را از حالت فشرده خارج کنید.
حال فایل DreamScene.dll را در مسیر Copy ،C:WindowsSystem32 و Paste کنید.
همچنین فایل DreamScene.dll.mui را در مسیر Copy ،C:WindowsSystem32en-US و Paste نمایید.
سپس بر روی فایل Dscene.reg دو بار کلیک کنید (ترفندستان) و در پیغامی که نمایش داده می‏شود دکمه Yes را انتخاب نمایید.
اکنون نیازمندیم تا پروسه explorer.exe را یک بار باز و بسته کنیم. بدین منظور کلیدهای ترکیبی Ctrl+Alt+Delete را فشار دهید. در صفحه پدیدار شده Start Task Manager را انتخاب کنید. سپس در پنجره Windows Task Manager ابتدا به تب Processes بروید و در لیست موجود، explorer.exe را انتخاب کنید و بر روی دکمه End Process کلیک کنید (دقت کنید با این کار بایستی تسک‏بار ویندوز ناپدید شود). پس از این کار در همان پنجره Task Manager، از منوی File بر روی New Task کلیک کنید. سپس عبارت explorer.exe را وارد کرده و Enter بزنید تا تسک‏بار ظاهر شود.

پس از نصب موفقیت آمیز DreamScene، دیگر کار چندانی باقی نمی‏ماند.
اکنون کافی است بر روی یک فایل ویدئویی با فرمت WMV یا MPEG راست کلیک کنید و در منوی راست کلیک بر روی گزینه Set as Desktop Background کلیک کنید.
خواهید دید که فایل ویدئویی در پشت‏زمینه دسکتاپ نمایش داده می‏شود. (ترفندستان)
همچنین برای کنترل فایل ویدئویی پخش شده در صفحه دسکتاپ، بر روی فضای خالی از صفحه دسکتاپ راست کلیک کنید و در منوی ظاهر شده گزینه Pause DreamScene را انتخاب کنید. برای ادامه پخش نیز، گزینه Play DreamScene را انتخاب نمایید.

تنها لازم به ذکر است، در صورتی که پس از انتخاب فایل ویدئویی و نمایش آن دیدید که نوشته‏های آیکن شورتکات‏های موجود در صفحه مقداری ناواضح شده است، عمل زیر را انجام دهید:
بر روی صفحه دسکتاپ راست کلیک کنید و Personalize را انتخاب نمایید. در پنجره ظاهر شده یکی از Themeهای موجود را انتخاب کنید (به عنوان مثال تم پیش‏فرض ویندوز به نام Windows 7). حال مجدد فایل ویدئویی را طبق روشی که در بالا توضیح داده شد به عنوان پشت‏زمینه دسکتاپ انتخاب کنید.

 

 

قدرت صدای خروجی از اسپیکر را به طور محسوسی در این ویندوزها بهبود ببخشید

 

بدین منظور:
بر روی منوی Start کلیک کرده و Control Panel را انتخاب کنید.
Sound
را یافته (ترفندستان) و بر روی آن کلیک کنید.
در پنجره باز شده ابتدا Speakers را انتخاب کنید و سپس بر روی دکمه Properties کلیک نمایید.
اکنون به تب Enhancements بروید و تیک سه گزینه Loudness Equalization ،Virtual Surround و Bass Management (یا Base Boost) را بزنید.پنجره‏های باز را OK نمایید.
پیشنهاد می‏کنیم پیش از این کار موزیکی را در حال پخش بگذارید تا بلافاصله بعد از اعمال این تنظیمات، تفاوت قدرت صدا را احساس کنید.

 

 




 

 

 

 

+نوشته شده در 18 خرداد 1390برچسب:ترفند ویندوز,ساعت9:35توسط ۩ dj محمد ۩ | |


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم

 

 

           

 

dj_khatere2000@yahoo.com

 

 

 

 

 

 

 

djamp.mohammad@yemail.com

 

 

 

 

 

 

 

 

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

 

 

 


 

 

اشعار عاشقانه کوتاه برای اس ام اس جدید سال 90

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رفیق هر شب و هر روزی دل / غمت تا بوده، بوده روی دل


 

 

بگردان گوشه ی چشمی و بنگر / چه حالی دارد آتش سوزی دل

 

 

———————————-

 

 

تو مثل شمعدانی ها پر از راز و زیبایی / من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم


 

 

 

تمام آرزوهایم زمانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سبز

 

 

 

 

 

 

میگردد / که تو یک شب بگویی دوستت دارم

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چشم بر هم نهادم گردش دوران گذشت / بهر یک نفر سخت و بهر دیگری آسان گذشت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روزگاری خواهد آمد با خودت نجوا کنی / یاد باد آن روزگارانی که با یاران گذشت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دست من کوتاه از دیدار توست / قلب من اما همیشه یاد توست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بهترینم هرکجا هستی بدان / هر کجا باشم دلم در یاد توست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خواهم ز خدا که بی وفایم نکند / غرق گنهم ولی رهایم نکند / یک خواسته دارم ز خدای تو عزیز /  در هر دو جهان جدایم نکند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

میدونی فرق تو با جاده چیه؟ جاده رو باید انقدر بری تا برسی به آخرش، ولی تو همینجوری آخرشی، آخرش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چه غم داری به دل ای نام تو آرام جان / که در وصف تو قاصر گشته این دست و زبانم / بهشتم دوزخ و آبم چو آتش وقت دوری / ندارد بیش از این ذهن و دلم تاب صبوری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در املاء دوستی برای محبت تشدید بزار، تا از دوستیمون نیم نمره هم کم نشه!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ان که قسمت ما شد، بهار مال شما، دلم به یادت افتاد، سلام حال شما؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چترم باز باشه یا بسته فرقی نمیکنه، بی تو آسمان دلم همیشه بارانیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قلب من تو دستاته، خواهش میکنم دستتو مشت کن که به غیر از تو کسی نبینه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در گورستان صلیبی می گذارم تا همه بدانند در آنجا مرده ای هست، پس تو هم به قلب صلیبی بیاویز تا همه بدانند گورستان من قلب توست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در خالصانه ترین گوشه ی قلبم، آنجا که خبر از تاریکی است یاد تو میدرخشد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خوبی چه بدی داشت که تکرار نکردی، مهر مرا بردیو ز من یادی نکردی، روزگار میگذرد این چنین شاد نباش، آخر تو جوابش میدهی این همه ظلم که بر من کردی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

———————————-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:سری جدید اشعار عاشقی,ساعت10:30توسط ۩ dj محمد ۩ | |

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم       

  dj_khatere2000@yahoo.com 

djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

 

 

کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد . . .



.

.

اگر میخواهی
خوشبخت باشی ، جز آنکه برایت مهیاست ، آرزو مکن . . .


.

.

غرور کسی را که دوستش داری بشکن ، ولی دل کسی رو که دوست داری ، به خاطر غرورت نشکن



.

.

سعی نکن ترس از شکست ، مانع از حضورت در میدان شود . . .



.

.

توبه کردن حقیقی ، یعنی تولدی دوباره . . .


.

.

به یاد داشته باش :

نقطه اوج هر فوواره ، سرآغاز سقوط است . . .


.

.

تا شب نشده ، گله از روز مکن . . .


.

.

به جای اینکه به دنبال
سعادت باشیم ، خالق سعادت باشیم . . .


.

.

با یک پلک زدن ، غافل از آن ماه نباشیم / شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم . . .


.

.

تنها یک راه به سوی بهشت وجود دارد که در زمین ، آن را
عشق مینامند . . .


 

کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد . . .


.

.

اگر میخواهی
خوشبخت باشی ، جز آنکه برایت مهیاست ، آرزو مکن . . .


.

.

زمستان هیچ وقت ماندنی نیست ، حتی اگر تمام شب ها یلدا باشد . . .



.

.

غرور کسی را که دوستش داری بشکن ، ولی دل کسی رو که
دوست داری ، به خاطر غرورت نشکن


.

.

 

خدای من, خدای خوب و مهربان, من و گوشی کوچکم دوست داریم اس ام اس فراوان از دوستان دریافت کنیم, همه ی ما ایرانسلی ها دست در دست هم دهیم و اس ام اس های خودمان را برای درمان صندوق ورودی یکدیگر هدیه کنیم, هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم, سازمان اهدا اس ام اس شماره حساب  09360221157, منتظر اس ام اس های سبزتان هستیم )نویسندهdj  محمد(

خداوندا ، تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است . . .


.

.

سعی نکن ترس از شکست ، مانع از حضورت در میدان شود . . .


.

.

در دیاری که دگر نیست کسی یار کسی / یا رب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی . . .


.

.

توبه کردن حقیقی ، یعنی تولدی دوباره . . .


.

.

به یاد داشته باش :

نقطه اوج هر فوواره ، سرآغاز سقوط است . . .


.

.

تا
شب نشده ، گله از روز مکن . . .



.

.

به جای اینکه به دنبال سعادت باشیم ، خالق سعادت باشیم . . .


.

.

با یک پلک زدن ، غافل از آن ماه نباشیم / شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم . . .



.

.

تنها یک راه به سوی
بهشت وجود دارد که در زمین ، آن را عشق مینامند . . .



.

.

برهنگی ٬ بیماری عصر ماست ٬ به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش

را برای تو عریان ساخته است . . .

(قسمتی از نامه چارلی چاپلین به دخترش )

.

.

.

مشکلات ٬ انسانهای بزرگ را متعالی میسازد و انسانهای کوچک را متلاشی . . .

( شریعتی )


.

.

 آیا از بخشندگی و
مهربانی که نخستین حالات خداوند است ، در ما نشانی هست ؟


.

.

همیشه سعی کن
عاشق کسی بهتر از خودت باش

تا با تو زندگی کنه ٬ نه بازی . . .


.

.

آنچه میخواهیم نیستیم  و آنچه هستیم نمیخواهیم ٬ آنچه دوست داریم نداریم

و آنچه داریم دوست نداریم ٬ و عجیب است هنوز امیدوار به فردائی روشن هستیم . . .


.

.

انسان موفق کسی است که در تاریکی دنبال شمع بگردد

نه اینکه منتظر بشیند تا صبح شود . . .


.

.

آدرس موفقیت : بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزاده

میدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد پشتکار ، پلاک 20 ، منزل خوشبختی


.

.

کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم به یاد ماندنی ٬ نه حاشیه ای فراموش شدنی .


.

.

برای پی بردن به ارزش یک
دوست ٬ او را از دست بده . . .

.

.


شمع محفل شاهان شدن ذوقی ندارد ٬ ای خوشا شمعی که روشن میکند ویرانه ای را .

.

.
.

در راه رسیدن به اوج با مردم
مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهی شد

+نوشته شده در 3 خرداد 1390برچسب:sms فلسفی و عرفانی,ساعت1:55توسط ۩ dj محمد ۩ | |

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم       

   dj_khatere2000@yahoo.com 

djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

به جای ریختن آب پشت سر مسافر انداختن تف کفایت می کند ... ستاد اصلاح الگوی مصرف

***********

شنبه روی جلد هفته است ، پنجشنبه پشت جلد و جمعه ضمیمه ی مزخرف آن


 **********

همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند 

 روزگاریست همه عرض بدن می خواهند

عشق ها را همه با دور کمر می سنجند

آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند

خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد

عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد


********
 

|""""""""""|_:!""-.,

 

"@@""""""  ""@""

 


ده تن آجر فدای زیر بنای وجودت

 
********
 
تو سیب سرخ کدامین درخت پرتقالی

 که هر دانه انارت به سرخی گیلاس های درخت موز است


 ای گلابی من .


 (شاعر: بنده خدا  )

*********

بوسه پلی است بین قهر و آشتی ، بیا هی قهر کنیم هی آشتی !

  ********


برای شادی روح هموسو،۱۰ بار بگو لعنت بر شاهزاده تسو.

 

این پیام رو برای ۱۰ نفر بفرست،حتما امشب سوسونا میاد به خوابت!

********

چی صدا کنم تو رو ؟ گورخر یا کانگورو !؟

کاشکی خر بودی عزیزم میشدم سوار تو !!!

******** 


یه مثل قدیمی هست که میگه :

فلفل نبین چه ریزه ! درشتاش زیر میزه !!

 *******


انسان = خواب + خوراک + کار + تفریح

الاغ = خواب + خوراک

پس

انسان = الاغ + کار +
تفریح

و بنابراین

انسان - تفریح = الاغ + کار

بعبارت دیگر

انسانی که تفریح نداره = الاغیه که فقط کار می کنه

 ********


واگذاری زمین های جنگجویان دامون به صورت نقد و اقساط

یکی بخر مفت

دوتا بخر سوسانو ببر

 ********


قلب من با قلب توخورده گره نکنه نازکنی باز کنی این دوگره

********

شگرد نیروی انتظامی برای جمع آوری خانه های مجردی !

- زینگ !

+کیه ؟

-منم ...ن !

+ دروغ نگو مادر ما شهرستانه ..

- مجردن ! خونه رو خالی کنین !

 
********


L         '            "                           v      "         e          .           o

bebin barat Love terekoondam

 

+نوشته شده در 3 خرداد 1390برچسب:sms داغ داغ خفن,ساعت1:54توسط ۩ dj محمد ۩ | |

ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم

                                   

   dj_khatere2000@yahoo.com 

djamp.mohammad@yemail.com

ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی

 

 
من رشته محبت خود از تو می بًرم....باشد گره خورده به تو نزدیکتر شوم.
 
 
 
 
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
 
بد نامی حیات دو روزی نبود پیش... آنهم با تو بگویم چه سان گذشت.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
یک روز صرف دل بستن دل شد به این و آن .... روز دگر به کندن دل از این و آن گذش.
SMS...پیامک...SMS... پیامک
در لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت ما شکل می گیرد .
SMS...پیامک...SMS... پیامک
خدایا به عالم تو راضی مباش .... کزین بیشتر من خدایا کنم.
SMS...پیامک...SMS... پیامک
در اندیشه آنچه کرده ای مباش،در آنچه نکردی باش.
SMS...پیامک...SMS... پیامک
مرا هر جور خواهی در به در کن جفایت رااز این هم بیشتر کن بزن با عشق خود آتش به جانم.
 
SMS...پیامک...SMS... پیامک
زنده ام با نام تو پژمرده ام بی نام تو،حاضرم پرپر شوم در محضر دیدار تو.
SMS...پیامک...SMS... پیامک
خیلی سخته توی پاییز باغریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمی خواد تورو ببینه.
SMS...پیامک...SMS... پیامک
بی من اگر آرامی،من نمی خواهم کنارم باشی با شکست قلبم تو اگر پیروزی،آرزوی دل من نیز کامیابی توست .
SMS...پیامک...SMS... پیامک
شادی بهانه ای برای زندگی ست.
تمام لحظه هایت سرشار از این بهانه .
SMS...پیامک...SMS... پیامک
در غریبانه ترین لحظه ی تنهای خود،چشمهایم را که در دریای از محبت
موج می زند به تو خواهم بخشید،تاهیچ گاه به پاکی احساسم شک نکنی.
SMS...پیامک...SMS... پیامک
چه شد پنجره شوق چرا بسته شدی ..... شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی؟
SMS...پیامک...SMS... پیامک
هرچه هستی همون باش وهرچی نیستی نگو کاش.
 
پیامک...SMS...پیامک...SMS...پیامک...SMS... پیامک...
خدای من, خدای خوب و مهربان, من و گوشی کوچکم دوست داریم اس ام اس فراوان از دوستان دریافت کنیم, همه ی ما ایرانسلی ها دست در دست هم دهیم و اس ام اس های خودمان را برای درمان صندوق ورودی یکدیگر هدیه کنیم, هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم, سازمان اهدا اس ام اس شماره حساب  09360221157, منتظر اس ام اس های سبزتان هستیم )نویسندهdj  محمد(
SMS خیانتی SMS خیانتیSMS خیانتیSMS خیانتی
زندگی چیست؟
اگر خنده است چرا گریه می کنیم؟
اگر گریه است چرا خنده می کنیم؟
اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم؟
اگر زندگی است چرا می میریم؟
اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم؟
اگر عشق نیست چرا عاشقیم؟
 
گاه سکوت یک دوست معجزه میکنه ، و تو می آموزی که همیشه ، بودن در فریاد نیست .

SMS

در اوج دل نشاندمت ، در رهگذار زندگی زمانه گر خزان شود ، توئی بهار زندگی . . .

SMS

دیرگاهیست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آئینه ز من با خبر است / که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم / همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید / تا نبینم که چه تنها شده ام . . .

SMS

زندگی پرتو عصر است که در بزم وجود ، به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است . . .

SMS

بمون بگو چکار کنم ، دنیا پر از درد و غمه / تموم زندگیم توئی ، تو هم که اخمات تو همه !

SMS

همه دنبالت میگردن ، فکر میکنن گم شدی ، بگم تو قلب منی خیالشون راحت بشه !؟

SMS

چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند ، تماشای تو زیباست اگر بگذارند
به من عاشق مسکین به حقارت منگر ، دل ما وسعت دریاست اگر بگذارند . . .

SMS

بلند ترین شاخه درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن هم تنهائیست . . .

SMS

فریاد من از داغ توست ، اینگونه خاموشم نکن ،
حالا که یادت میکنم ، دیگر فراموشم نکن . . .

SMS

در سرای گل فروشان گرچه گل بسیار است ، چون تو گل پیدا نمودن مشکل و دشوار است

SMS

هیچ کس تنهائیم را حس نکرد ، برکه طوفانیم را حس نکرد ،
او که سامان غزل هایم از اوست ، بی سر و سامانیم را حس نکرد . . .

SMS

ای اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ، ای غم ، تو هم لذت ببر از این همه آزار من

SMS

عشق یک واژه زلال است ، تو باید باشی ، قلب من زیر سوال است ، تو باید باشی
فال حافظ زدم آن رند غزل خوان هم گفت ، زندگی بی تو محال است ، تو باید باشی . . .

SMS

از فراق تو مرا هر نفسی صد آه است ، از تو غافل تیستم ای دوست خدا آگاه است . . .

SMS

گوهر دل را نزن بر سنگ هر ناقابلی ، صبر کن پیدا شود گوهر شانس قابلی . . .

SMS

اگه به تو زل نمیزنم ، رازی است که با نگاه فاش میشود . . .

SMS

ای کاش زندگی مثل فوتبال بود ، که خوشی را پاس ، جدائی را شوت ،
بی وفائی را فول ، غم را آفساید و محبت را گل میکردیم . . . !

 

+نوشته شده در 3 خرداد 1390برچسب:sms خیانت شده,ساعت1:51توسط ۩ dj محمد ۩ | |